مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.
مسأله 851. نبش قبر مسلمان، یعنی شكافتن قبر او - هرچند طفل یا دیوانه باشد - حرام است؛ ولی اگر بدنش از بین رفته و تمام گوشت و استخوانهایش خاک شده باشد، نبش قبر او اشكال ندارد؛ مگر آنکه نبش قبر موجب هتک حرمت میّت یا تصرّف در ملک دیگری بدون رضایت او یا عنوان حرام دیگری باشد که در این صورت جایز نیست.
مسأله 852. خراب كردن قبر امام زادهها و شهدا و علما و هر موردی كه خراب كردن قبر، هتک شمرده شود، هرچند سالها بر آن گذشته و بدنشان از بین رفته باشد، حرام است.
مسأله 853. شكافتن قبر در چند مورد، حرام نیست:
اوّل: آنكه میّت در زمین غصبی دفن شده باشد و مالک زمین راضی نشود كه در آنجا بماند؛ به شرط آنکه نبش قبر و بیرون آوردن میّت مفسدۀ مهمتری مانند قطعه قطعه شدن بدن او نداشته باشد، وگرنه نبش قبر جایز نیست؛
بلكه جایز بودن نبش در موردی که موجب هتک حرمت میّت باشد و خودِ میّت هم آن زمین را غصب نكرده باشد، محلّ اشکال است و در مثل چنین موردی، بنابر احتیاط واجب بر غاصب لازم است مالک را راضی نماید که میّت مذکور در زمین او باقی بماند، هرچند با بخشیدن مال زیادتری به مالک باشد.
شایان ذکر است، چنانچه نبش قبر، هتک میّت محسوب نشود و مفسدۀ مهمتری هم نداشته باشد، ولی موجب سختی زیادی - که معمولاً قابل تحمّل نیست - باشد، نبش قبر واجب نیست؛ مگر بر خود غاصب.
دوّم: آنكه كفن یا چیز دیگری كه با میّت دفن شده، غصبی باشد و صاحب آن راضی نشود كه در قبر بماند و همچنین است اگر چیزی از مال خود میّت كه به ورثۀ او رسیده، با او دفن شده باشد و ورثۀ او راضی نشوند كه آن چیز در قبر بماند؛
ولی اگر میّت وصیّت كرده باشد كه دعا یا قرآن یا انگشتری را با او دفن كنند و وصیّت او صحیح باشد، برای بیرون آوردن آنها نمیتوانند قبر را بشكافند.
شایان ذکر است، در این مورد (مورد دوّم از موارد جایز بودن نبش قبر) نیز، استثنایی كه در مورد اوّل ذكر شد، جاری میباشد.
سوّم: آنكه میّت بدون غسل یا بیكفن یا بدون حنوط دفن شده باشد یا بفهمند غسلش باطل بوده یا به غیر روش شرعی كفن شده یا در قبر او را روبه قبله نگذاشتهاند و این در حالی باشد که شكافتن قبر، موجب هتک حرمت نگردد.
چهارم: آنكه برای ثابت شدن حقّی كه مهمتر از نبش قبر باشد، بخواهند بدن میّت را ببینند.
پنجم: آنكه میّت را در جایی كه بیاحترامی به اوست مثل قبرستان كفّار یا جایی كه كثافت و خاكروبه میریزند، دفن كرده باشند.
ششم: برای امری شرعی كه اهمیّت آن از شكافتن قبر بیشتر است، قبر را بشكافند، مثلاً بخواهند بچّۀ زنده را از شكم زن حاملهای كه دفنش كردهاند، بیرون آورند.
هفتم: آنكه بترسند درندهای بدن میّت را پاره كند یا سیل او را ببرد یا دشمن بیرون آورد.
هشتم: آنكه میّت وصیّت كرده باشد او را به مشاهد مشرّفه نقل نمایند، چنانچه نقل دادن او مفسدهاى [252] نداشته باشد، ولی عمداً یا از روی جهل یا فراموشی در جایی دیگر دفن شده باشد که در این صورت، میتوانند چنانچه موجب هتک حرمتش نشود و مفسدۀ دیگری نداشته باشد، قبر او را نبش كرده و بدنش را به مشاهد مشرّفه نقل دهند، بلكه در این صورت نبش و انتقال واجب است.
امّا اگر وصیت نموده پس از دفن او، در صورتی که امکان انتقال به مشاهد مشرّفه فراهم شد، قبر را نبش نمایند و او را به مشاهد مشرّفه منتقل کنند، صحّت چنین وصیّتی محلّ اشکال است.