مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.

توضیح‌ المسائل جامع

قطع کننده‌های سفر

مواردی که سفر را قطع می‌کند و موجب کامل شدن نماز فردی که مسافر بوده می‌شود، «قواطع سفر» نامیده می­شوند. در مسائل بعد، به ذکر احکام آن پرداخته می‌شود:

· مورد اوّل (از قطع کننده‌های سفر): قصد عبور و توقّف (نزول) در وطن

به‌طور کلّی، احکام وطن به این شرح است:

o احكام وطن

مسأله 1764. منظور از «وطن»، یکی از مکان‌های سه‌گانۀ زیر می­باشد:

1. «وطن اصلی»؛ منظور از آن مقرّ و اقامتگاه اصلی فرد می­باشد که معمولاً محلّ سکونت پدر و مادر و زادگاه فرد است که پس از تولّد در آنجا زندگی می­کرده است.

2. «وطن اتّخاذی دائمی»؛ منظور از آن محلّی است كه انسان برای اقامت دائمی خود انتخاب كرده است و می‌خواهد باقیماندۀ عمرش را در آنجا بماند.

3. «وطن موقّت»؛ جایی را كه انسان محلّ زندگی خود یا مقرّ كاری یا تحصیلی خویش قرار داده است - هرچند قصد نداشته باشد كه همیشه در آنجا بماند - چنانچه به گونه­ای باشد كه عرف او را در آنجا مسافر نگویند، طوری كه اگر موقّتاً ده روز یا بیشتر، جای دیگری را محلّ زندگی خود قرار دهد، باز هم عرف، محلّ سکونت و زندگی­اش را جای اوّل (مقرّ موقّت) بگویند، آنجا برای او، وطن محسوب می­شود که آن را «وطن اتّخاذی موقّت» یا «وطن موقّت» می‌نامند.

بنابراین، كسی كه تصمیم دارد مثلاً یک سال و نیم یا بیشتر، [457] در مكانی سكونت نماید مثل دانشجوی قمی كه قصد دارد یک سال و نیم یا بیشتر شهر تهران را مقرّ تحصیلی خود قرار دهد و از شنبه تا چهارشنبه در تهران ساكن باشد و روز پنج‌‌شنبه و جمعه نزد خانواده‌‌اش به وطن خود (شهر قم) بر‌‌گردد‌، در دو هفتۀ اوّل، در صورتی كه قصد اقامت ده روز در تهران ندارد، بنابر احتیاط واجب، نمازش را هم شكسته و هم تمام بخواند و بعد از آن نمازش در شهر تهران که وطن موقّت او محسوب می‌‌شود، تمام است؛

امّا اگر فرد قصد دارد در محلّی كه وطن اصلی‌‌اش نیست، مدّت زمان كوتاهی بماند به گونه‌‌ای که آن مکان عرفاً محلّ زندگی و سکونت او محســوب نشده و عرف او را در آن مکان، مسافری محسوب نماید که قصد دارد مدّت کوتاهی آنجا بماند و بعد به جای دیگر برود، در این صورت، آن مکان وطن فرد محسوب نمی‌شود. [458]

شایان ذکر است، در نوع دوّم و سوّم وطن (وطن اتّخاذی دائم و وطن اتّخاذی موقّت) فرق ندارد که فرد، خودش مستقلّاً آن را انتخاب کرده باشد یا اینکه آنجا به تبعیّت از شخص دیگر، وطن او محسوب گردد؛

مثلاً اگر فرزند عرفاً تابع والدین محسوب شود و هنوز استقلال در تصمیم گیری در این جهت را نداشته باشد (چه بالغ و چه نابالغ)، چنانچه والدین او شهر مشهد را به عنوان وطن اتّخاذی دائمی یا موقّت خویش انتخاب کرده و در آن ساکن شوند، شهر مشهد برای آن فرزند که همراه آنان در مشهد ساکن شده نیز وطن محسوب می‌گردد.

مسأله 1765. اگر فرد تصمیم بگیرد در مكانی برای تحصیل یا شغل تنها مثلاً شش ماه سكونت كند و مكان مذكور وطن موقّت برای فرد محسوب نشود، بعد از سپری شدن آن مدّت، تصمیم بگیرد یک سال دیگر برای تحصیل یا شغل در آن مكان بماند كه به ضمیمۀ مدّت قبل، كافی در تحقّق مقدار لازم در صدق وطناست، از آن پس احکام وطن موقّت در مورد وی جاری می­شود و نمازش در آنجا تمام است.

مسأله 1766. كسی كه مكانی را مقرّ تحصیلی یا شغلی خویش قرار داده، طوری كه نمازش در آنجا تمام است و بین مقرّ و وطنش كه فاصله آنها به اندازۀ مسافت شرعی یا بیشتر است در رفت و آمد باشد، مثلاً می‌‌خواهد چند سال در آنجا ساكن باشد و بین مقرّ و وطن اصلی‌اش رفت و آمد داشته باشد، در مقرّ تحصیلی یا شغلی، نمازش تمام است و در صورتی كه تعداد سفرهایش در هر ماه بین مقرّ و وطن (‌10) سفر باشد، نمازش بین راه هم تمام است و اگر (‌8) یا (‌9) سفر است، بنابر احتیاط واجب در بین راه نمازش را هم شكسته و هم كامل بخواند و اگر (7) سفر است، نمازش بین راه شكسته است. بنابراین، در چنین مواردی احكام وطن موقّت و كثرت سفر هر دو لحاظ می‌‌شود. [459]

مسأله 1767. بعضی از فقها عظام رضوان اللّه تعالی علیهم قائل به نوع دیگری از وطن به نام «وطن شرعی» شده‌‌اند و در این مورد فرموده‌‌اند: «كسی كه در محلّی مالک منزل مسكونی است، اگر شش ماه متّصل با قصد اقامت در آنجا بماند، تا وقتی كه آن منزل مال اوست، آن محل حكم وطن او را دارد، پس هر وقت در مسافرت به آنجا برسد، باید نماز را تمام بخواند»؛ ولی این حكم‌ ثابت نیست (ثابت نبودن این حکم بنابر فتویٰ می‌باشد).

مسأله 1768. اگر فرزندی در وطن پدر و مادرش متولّد شود و مدّتی مانند چهل روز یا بیشتر در آنجا همراه والدینش ساکن باشد، چنانچه والدین وی بعد از آن مدّت بدون آنکه از وطنشان اعراض نمایند به همراه فرزند - که تابع آنان محسوب می‌شود - برای سکونت به شهر دیگری بروند، وطن اصلی فرزند، همان زادگاه اوست؛ امّا اگر فرزند در اثنای سفر والدین در شهری که وطن آنان نیست متولّد شود، آن شهر وطن اصلی فرزند محسوب نمی­شود.

مسأله 1769. كسی كه در دو محل زندگی می‌كند، مثلاً شش ماه در شهری و شش ماه در شهر دیگر می‌ماند، هر دو محل، وطن اوست و نیز اگر بیشتر از دو محل را برای زندگی خود انتخاب كرده باشد، همۀ آنها وطن او محسوب می‌شود؛ مثل اینکه سه شهر عرفاً به عنوان وطن فرد به حساب آید و فرد در چهار ماه از سال که هوا گرم است در شهر اوّل سکونت می‌کند و در چهار ماه که هوا سرد است در شهر دوّم ساکن می‌شود و در بقیّۀ سال در شهر سوّم ساکن می‌گردد.

مسأله 1770. مسافری كه در سفر از وطن خود عبور می‌كند، اگر در آن برای مدّت قابل توجّه فرود آمده و توقّف كند (نزول نماید)، سفرش قطع می‌‌شود و باید تا زمانی‌‌که سفر جدیدی را به حدّ مسافت شرعی آغاز نکرده است، نمازش را تمام بخواند؛

امّا در اینکه عبور از وطن، بدون توقّف و فرود آمدن در آن برای مدّت قابل ملاحظه، موجب قطع مسافرت شرعی می‌‌شود یا نه، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.

به عنوان مثال، فردی که قصد دارد از وطن خویش (مشهد مقدّس) به مقصدی که در هشت فرسخی آن قرار دارد، برود و در آنجا قصد اقامت ده روز نماید، ولی در بین مسیر پس از پیمودن دو فرسخ، وطن دوّمش قرار داشته باشد و قصدش آن باشد که در سفر مذکور فقط از آن عبور نموده و توقّفی در آن نکند یا توقّفش اندک و غیر قابل ملاحظه باشد، در این حال، اگر بخواهد قبل از رسیدن به محلّ اقامت، نماز بخواند، احتیاط لازم آن است که بین نماز شكسته و نماز تمام جمع نماید.

مسأله 1771. مسافری كه در بین مسافرت به وطنش می‌رسد و در آنجا توقّف می‌كند، تا وقتی در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر بخواهد از آنجا هشت فرسخ برود، یا مثلاً چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد، وقتی كه به حدّ ترخّص برسد، باید نماز را شكسته بخواند.

o احکام اعراض از وطن

مسأله 1772. اگر انسان از وطن خود صرف نظر کند و دیگر نخواهد در آنجا زندگی کند، زمانی که از آنجا خارج می­شود، از وطنش اعراض کرده است.

بنابراین، از آن زمان، هر وقت برای صلۀ رحم، زیارت، تفریح و... به آن مکان می­رود، آنجا برای او حکم وطن را ندارد و نمازش در آنجا شکسته است، هرچند فرد، وطن دیگری هم برای خود انتخاب نكرده باشد؛ مگر آنکه عنوانی كه موجب تمام شدن نماز است مانند كثیر‌ السفر یا خانه به دوش یا قصد اقامت دهه، بر این فرد صدق كند که در این صورت، باید نمازش را تمام بخواند.

مسأله 1773. ملاک در «إعراض و روی گرداندن از وطن»، آن است که فرد اطمینان داشته باشد در آینده برای زندگی و سکونت به آن مکان بر نمی‌‌گردد.

بنابراین، فردی که از وطنش به جهتی مانند مأموریّت شغلی، ازدواج و تحصیل خارج می‌‌شود و شهر دیگری را به عنوان وطن انتخاب می‌‌نماید، چنانچه احتمال قابل توجّه بدهد که در آینده برای سکونت و زندگی به وطن سابقش برمی‌‌گردد، در این صورت، اعراض محقّق نشده است و هر وقت به آن مکان می‌‌رود، نمازش کامل است.

البتّه در مورد مکانی كه انسان براى مدّت محدود - مانند دو يا سه سال - براى كار يا تحصيل و مانند آن وطن موقّت خویش قرار داده، براى اعراض از آن كافى است از آنجا خارج شده و قصد داشته باشد براى مدّت طولانى [460] آنجا را محلّ سکونت خویش قرار ندهد، طورى كه اگر دوباره به آنجا برای سکونت بر گردد، از نظر عرف یک توطّن جديد [461] به حساب ­آيد، نه استمرار توطّن سابق. [462]

مسأله 1774. فرزندانی که در مورد انتخاب وطن و اعراض از آن، قدرت استقلال در تصمیم‌گیری ندارند و صاحب اختیار نیستند و عرفاً تابع والدینشان یا یکی از آن دو محسوب می‌شوند، چه بالغ باشند و چه بالغ نباشند، در مسألۀ انتخاب وطن یا اعراض از آن، تابع آنها می‌باشند؛ در غیر این صورت، تصمیم و عمل خودشان ملاک انتخاب وطن و اعراض از آن است.

بنابراین، اگر والدین در زمانی که هنوز فرزند تابع آنان شمرده می‌شود، از سکونت در وطن إعراض نمایند و از آن خارج شوند، دیگر مکان مذکور وطن فرزند محسوب نمی‌شود.

شایان ذکر است، اگر والدین از وطن مذکور اعراض نکنند تا آنکه فرزند به سنّی برسد که دیگر تابع والدین نباشد، باز هم مکان مذکور وطن فرزند محسوب می‌شود، مگر آنکه خویش مستقلاً از آن اعراض نموده و خارج شود و چنانچه وی از آن اعراض نکند، ولی والدین او اعراض کنند و از آن خارج شوند، مکان مذکور دیگر وطن والدینش نیست، امّا وطن فرزند محسوب می‌شود.

مسأله 1775. کسی که از وطنش به شهر دیگری رفته و آنجا را وطن خود قرار داده است و قصد دارد هر سال فقط یک ماه یا دو ماه به وطن سابقش برای سكونت برگردد، در این صورت اعراض محقّق شده و نمازش در وطن سابق شکسته است؛ [463]

امّا اگر قصد دارد به صورت مستمرّ هر سال سه ماه یا بیشتر به وطن سابقش برای سكونت برگردد، اعراض محقّق نیست و نمازش در وطن سابق تمام است.

مسأله 1776. کسی که از وطن اصلیش به شهر دیگری رفته و آنجا را وطن خود قرار داده است و قصد دارد در آیندۀ هرچند دور مثلاً ­20 یا 30 سال دیگر یا اواخر عمر مجدّداً به وطن اصلیش برگردد و در آنجا تا آخر عمر زندگی نماید، در این صورت اعراض محقّق نشده و نمازش در وطن اصلی تمام است.

مسأله 1777. کسی که از وطنش اعراض کرده است و به دنبال آن است که وطنی را برای خویش برگزیند، تا وقتی که وطنی را انتخاب نکرده و در آن ساکن نشده، نمازش شکسته است؛ مگر آنکه عنوانی كه موجب تمام شدن نماز است مانند كثیر السفر یا خانه به دوش یا قصد اقامت دهه، بر فرد مذکور صدق كند، که در این صورت، باید نمازش را تمام بخواند.

· مورد دوّم (از قطع کننده‌های سفر): قصد اقامت حدّاقل ده روز در مکانی

مسأله 1778. مسافری که قصد دارد چند روز در مکانی بماند با شرایطی که ذکر می‌شود نماز او تمام است و امّا اگر یكی از این شرایط نباشد، قصد دهه محقّق نمی‌شود و باید نماز را شكسته بخواند؛ توضیح این شرایط در مسائل بعد خواهد آمد.

o شرایط قصد اقامت ده روز (قصد اقامت دهه)

§ شرط اوّل: مدّت اقامت وی در محلّ، حدّاقل ده روز بوده و این ایّام پشت سر هم باشد

مسأله 1779. مسافری كه قصد دارد از اذان صبح روز اوّل، تا پایان روز دهم [464] در محلّ اقامت حضور داشته باشد، قصد دهۀ او محقّق شده و نمازش تمام است و لازم نیست قصد ماندن شب اوّل تا شب یازدهم را داشته باشد؛ ولی باید قصد ماندن شب دوّم تا شب دهم را داشته باشد. همچنین، اگر قبل از اذان صبح در شب اوّل، وارد محلّ اقامت شود، انتهای ده روز او، پایان روز دهم است. بنابراین، مبدأ‌ محاسبه اذان صبح روز اوّل می‌باشد.

مسافری كه پس از اذان صبح روز اوّل وارد محلّ اقامت می‌‌شود، در صورتی قصد اقامت او محقّق می‌‌شود كه بخواهد (‌240) ساعت یا بیشتر در محلّ بماند. بنابراین، نقص و كمی روز اوّل از روز یازدهم تكمیل می‌شود؛ مثلاً اگر مسافر ساعت 10 صبح وارد شهری شود، در صورتی قصد اقامت او محقّق می‌شود كه بخواهد بعد از ساعت 10 صبح روز یازدهم آنجا را ترک كند و نمی‌‌تواند نقص و كسری روز اوّل را از شب یازدهم كامل كند.

مسأله 1780. مسافری كه قصد كرده ده روز در محلّی بماند، بعد از سپری شدن ده روز، اگر بخواهد بیشتر از ده روز در آنجا اقامت نماید، مثلاً بخواهد یک هفتۀ دیگر هم بماند، تا وقتی كه مسافرت نكرده باید نمازش را تمام بخواند، هرچند از ابتدا قصد ماندن بیشتر از ده روز را در آن مکان نداشته است و در هر صورت لازم نیست دوباره قصد ماندن ده روز كند.

مسأله 1781. اگر زن در هنگامی كه قصد اقامت ده روز می­كند حائض باشد و در بین ده روز پاک شود، واجب است نمازش را تمام بخواند، هرچند روزهای باقیمانده كمتر از ده روز باشد، بلكه چنانچه در تمام ده روز حائض باشد مادامی كه در محلّ اقامت است و سفر جدیدی برایش پیش نیامده، باید نماز را تمام بخواند. همچنین، اگر فرد نابالغ قصد اقامت ده روز نماید، سپس در بین ده روز بالغ شود، واجب است نمازش را تمام بخواند.

§ شرط دوّم: تصمیم جدّی بر ماندن و اقامت ده روز پشت سر هم داشته باشد

مسأله 1782. مسافری كه یقین یا اطمینان دارد كه ده روز پشت سر هم در محلّی می‌ماند، در آن محلّ باید نماز را تمام بخواند و امّا مسافری که شک دارد که ده روز در محلّی اقامت می‌کند یا نه یا گمان دارد ده روز در آن محلّ خواهد ماند نمازش شکسته است، هرچند ده روز هم بماند.

مسأله 1783. قصد اقامت ده روز لازم نیست از روی اختیار و إراده باشد. بنابراین، مسافری که‌ می‌داند یا اطمینان دارد ده روز در محلّی - چه با اختیار خودش چه بدون اختیار - می‌ماند، نمازش کامل است؛

به عنوان مثال، فرد مسافری كه زندانی شده و یقین یا اطمینان دارد كه‌ برخلاف خواسته‌اش، مجبور است دهروز یا بیشتر در حبس باقی ‌‌بماند، باید نمازش را تمام بخواند.

مسأله 1784. فرد مسافری كه قصد اقامت ده روز در محلّی دارد، ولی قصدش وابسته به امر دیگری است که انجام آن امر هم معلوم نیست، نمازش شکسته است.

بنابراین، چنانچه مسافر قصدش این است كه اگر رفیقش بیاید یا منزل خوبی پیدا كند، ده روز بماند، وگرنه قبل از ده روز به وطنش برگردد و از طرفی در آمدن رفیق یا فراهم شدن منزل مناسب هم شک دارد یا گمان به آن دارد، باید نماز را شكسته بخواند؛ امّا چنانچه به آمدن رفیق یا فراهم شدن منزل مناسب یقین یا اطمینان دارد، قصد دهۀ او صحیح است و باید نمازش را کامل بخواند.

مسأله 1785. كسی كه تصمیم دارد ده روز در محلّی بماند، اگر احتمال بدهد كه برای ماندن او مانعی پیش آید - مثل بیماری، کسری مخارج سفر، کار شغلی - و آن احتمال از نظر عقلا قابل توجّه باشد، باید نماز را شكسته بخواند، هرچند اتّفاقاً آن مانع پیش نیاید و ده روز كامل هم در آنجا بماند.

مسأله 1786. اگر مسافر قصد اقامت در مکانی را تا روز معیّنی داشته باشد، ولی نداند از زمان قصد اقامت، تا روز معیّن مذکور، ده روز می‌شود یا نه، باید نمازش را شکسته بخواند، هرچند بعداً معلوم شود که آن مدّت، ده روز بوده است.

به عنوان مثال، مسافری که هنگام اذان صبح روز بیست و یکم ماه رمضان وارد مشهد مقدّس شده است و قصد دارد تا شب عید فطر در مشهد بماند، ولی نمی‌داند ماه، سی روزه است یا بیست و نه روزه و به این علّت نمی‌داند که نه روز در مشهد خواهد ماند یا ده روز، باید نماز را شکسته بخواند، هرچند بعداً معلوم شود که ماه سی روزه است و از موقعی که قصد کرده تا روز آخر ماه، ده روز می‌‌باشد.

مسأله 1787. اگر مسافر قصد اقامت در مکانی را تا روز معیّنی داشته باشد و معتقد باشد که از زمان قصد اقامت تا روز معیّن مذکور ده روز نمی‌شود، ولی بعداً بفهمد اشتباه کرده است و در واقع مدّت مذکور ده روز بوده است، قصد دهۀ او محقّق نشده و باید نمازهایش را شکسته بخواند.

به عنوان مثال، اگر مسافر اذان صبح روز چهاردهم وارد مشهد شده و قصد داشته بعد از پایان روز بیست و سوّم ماه به وطن برگردد، امّا اشتباهاً خیال می‌کند روز ورودش به مشهد، پانزدهم است؛ بنابراین، معتقد است که می‌خواهد نه روز در مشهد بماند، نماز چنین فردی شکسته می‌باشد و قصد ده روز او محقّق نشده، هرچند بعداً به اشتباه خود پی ببرد.

مسأله 1788. اگر مسافر بداند كه مثلاً ده روز یا بیشتر به آخر ماه مانده و قصد كند كه تا آخر ماه در جایی بماند، باید نماز را تمام بخواند، ولی اگر نداند تا آخر ماه چقدر مانده و قصد كند كه تا آخر ماه بماند، باید نماز را شكسته بخواند، هرچند از موقعی كه قصد كرده تا روز آخر ماه ده روز باشد.

§ شرط سوّم: محلّی که می‌خواهد در آنجا مجموعاً ده روز بماند، یک مکان باشد

مسأله 1789. مسافری كه می‌خواهد ده روز در محلّی مانند یک شهر یا یک روستا بماند، در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه بخواهد ده روز را در همان مکان بماند؛ پس اگر فرد بخواهد مثلاً در نجف، هفت روز و در كوفه، سه روز اقامت نماید که مجموعاً ده روز می‌‌شود، قصد ده روز او محقّق نمی‌‌شود و باید نماز را در هر دو مکان شكسته بخواند و همین حکم در مورد تهران و كرج، یا مشهد و شاندیز و مانند آن جاری است.

همچنین، اگر فرد بخواهد در دو روستای مجاور هم مجموعاً ده روز بماند، باید نماز را شكسته بخواند، هرچند آن دو روستا در حدّ ترخّصِ هم باشند.

مسأله 1790. فردی که می­خواهد در شهری که از بلاد کبیره محسوب نمی­شود مثل مشهد یا تهران، ده روز اقامت نماید، لازم نیست قصد داشته باشد تمام ده روز را در یک منطقه یا محلّۀ خاص از شهر سکونت نماید و همین قدر که قصد داشته باشد ده روز را در آن شهر هرچند در دو یا چند منطقۀ مختلف آن اقامت گزیند، نمازش کامل است و فرق ندارد فاصلۀ بین مناطق مذکور در آن شهر بیشتر از هشت فرسخ باشد یا کمتر از آن باشد.

§ شرط چهارم: قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی ادا از قصد خود بر نگردد

مسأله 1791. اگر مسافر قصد كند ده روز در محلّی بماند، چنانچه پیش از خواندن یک نماز چهار ركعتی ادایی [465] از ماندن منصرف شود، یا مردّد شود كه در آنجا بماند یا به جای دیگر برود، باید نماز را شكسته بخواند؛

ولی اگر بعد از خواندن یک نماز چهار ركعتی ادایی، از ماندن منصرف شود یا مردّد شود، تا وقتی كه در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند، هرچند مقدار ماندن كمتر از ده روز باشد.

مسأله 1792. اگر مسافر قصد اقامت ده روز در مکانی نماید، سپس در حالی که به کلّی از قصد اقامت خویش غافل است نماز چهار رکعتی ادایی بخواند و بعد از نماز از قصد اقامت ده روز برگردد، کافی بودن نماز مذکور برای محقّق شدن قصد اقامت دهه محلّ اشکال است و بنابر‌احتیاط واجب در مدّتی که در محلّ مذکور است بین نماز شکسته و تمام جمع نماید؛

البتّه اگر فرد در ضمیر ناخود آگاه خویش نماز چهار رکعتی را به قصد اقامت ده روز خوانده - هرچند به این امر التفات و توجّه کامل نداشته - کافی در تحقّق قصد اقامت ده روز می‌باشد.

مسأله 1793. اگر مسافر مثلاً به هنگام اذان ظهر قصد اقامت ده روز در مکانی نماید و بعد از گذشتن وقت نماز ظهر و عصر شک کند که نماز چهار رکعتی ادایی ظهر و عصر را در وقت خودش خوانده است یا نه و در همین هنگام از قصد اقامت ده روز عدول نماید، از آنجا که شکّ مذکور، شکّ بعد از وقت محسوب می‌شود به شکّ خویش اعتنا نکرده و بنا می‌گذارد که نماز ظهر و عصر ادایی را در وقت آن به‌جا آورده است. بنابراین، قصد اقامت دهۀ او محقّق شده و نمازهایش در مدّت باقیمانده تمام است.

مسأله 1794. اگر مسافر قصد اقامت ده روز کند و نماز چهار رکعتی ادایی را بخواند و در بین نماز یکی از شک­های صحیح پیش آید، مثل اینکه شک کند رکعت سوّم است یا رکعت چهارم و بعد از سلام نماز و قبل از خواندن نماز احتیاط از قصد ده روز عدول کند، تحقّق قصد دهه محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط ترک نشود؛

امّا اگر وظیفۀ فرد در نماز چهار رکعتی ادایی انجام قضای سجدۀ فراموش شده یا سجدۀ سهو باشد و بعد از سلام و قبل از انجام آن از قصد ده روز عدول کند، قصد ده روز محقّق شده و نمازهایش در مدّت باقیمانده تمام است.

مسأله 1795. كسی كه قصد اقامت ده روز كرده و پس از آن یک یا چند نماز چهار رکعتی از او فوت شده و قبل از خواندن نماز چهار ركعتی ادایی از قصد دهه برگشته، نمازهای بعدش را باید شكسته بخواند، ولی نمازهایی كه در حال قصد دهه از او قضا شده باید تمام قضا كند.

همچنین، كسی كه قصد اقامت ده روز كرده و پس از آن یک روز یا بیشتر روزه گرفته، ولی نمازهایش از او فوت شده و قبل از خواندن نماز چهار ركعتی ادایی از قصد دهه برگشته، دیگر نمی‌تواند روزه بگیرد، ولی روزه­هایی كه در حال قصد دهه انجام داده صحیح است.

مسأله 1796. مسافری كه قصد كرده ده روز در محلّی بماند، اگر روزه بگیرد و بعداز ظهر از ماندن در آنجا منصرف شود، چنانچه یک نماز چهار ركعتی ادایی خوانده باشد، تا وقتی كه در آنجا هست روزه‏هایش صحیح است و باید نمازهای خود را تمام بخواند و اگر نماز چهار ركعتی ادایی نخوانده باشد، بنابر احتیاط واجب باید روزۀ آن روزش را تمام کند و قضای آن را نیز انجام دهد و باید نمازهای خود را شكسته بخواند و روزهای بعد هم نمی‌تواند روزه بگیرد.

مسأله 1797. مسافری كه قصد كرده ده روز در محلّی بماند، اگر از ماندن منصرف شود و شک كند كه برگشتن او از قصد ماندن، پس از یک نماز چهار ركعتی ادایی بوده یا قبل از آن، باید نمازهای خود را شكسته بخواند.

مسأله 1798. مسافری كه قصد كرده ده روز در محلّی بماند، اگر در بین نماز اوّل چهار ركعتی ادایی از قصد خود برگردد، چنانچه مشغول ركعت سوّم نشده باید نماز را دو ركعتی تمام نماید و بقیّۀ نمازهای خود را شكسته بخواند. همچنین است اگر مشغول ركعت سوّم شده و به ركوع نرفته باشد كه باید بنشیند و نماز را شكسته به آخر برساند و اگر به ركوع رفته باشد، نمازش بنابر احتیاط واجب، باطل است و باید دوباره آن را شكسته بخواند.

مسأله 1799. اگر مسافر به نیّت اینكه نماز را شكسته بخواند، مشغول نماز شود و در بین نماز تصمیم بگیرد كه ده روز یا بیشتر بماند، باید نماز را چهار ركعتی تمام نماید.

مسأله 1800. اگر مثلاً فرزند یا همسر یا خادم که عرفاً تابع و در اختیار شخص دیگری در سفر و اقامت محسوب می­شود، اعتقاد داشته باشد که شخص مذکور [466] قصد اقامت ده روز نکرده یا شک داشته باشد که وی قصد اقامت دهه کرده یا نه، فرد تابع باید نماز را شکسته بخواند و اگر در اثنای اقامت در محلّ، معلوم شود که شخص مذکور از اوّل، قصد ده روز داشته است، باز هم فرد تابع باید نمازش را شکسته بخواند؛ مگر آنکه بداند یا اطمینان داشته باشد بعد از این ده روز در آن محلّ باقی می‌ماند.

مسأله 1801. اگر کسی که عرفاً تابع و در اختیار شخص دیگری در سفر و اقامت محسوب می‌شود، اعتقاد داشته باشد که شخص مذکور قصد اقامت ده روز نموده است و فرد تابع یک نماز چهار رکعتی ادایی بخواند، ولی در اثنای اقامت در محلّ معلوم شود که شخص مذکور قصد ده روز نداشته، در این صورت تا وقتی که فرد تابع در آن مکان است، باید نمازش را تمام بخواند.

مسأله 1802. اگر فرد به اعتقاد اینكه رفقایش می‌خواهند ده روز در محلّی بمانند، قصد كند كه ده روز در آنجا بماند و بعد از خواندن یک نماز چهار ركعتی ادایی بفهمد كه آنان قصد نكرده‏اند، هرچند خودش هم از ماندن منصرف شود، تا مدّتی كه در آنجا هست باید نماز را تمام بخواند.

§ شرط پنجم: از محلّ اقامت به حدّ مسافت شرعی یا بیشتر خارج نشود و نیز قصد نداشته باشد در بین ده روز به حدّ مسافت شرعی برود

مسأله 1803. فردی كه قصد اقامت ده روز در محلّی كرده و قصد ده روز او با خواندن یک نماز چهار رکعتی ادایی پابرجا شده است، اگر اتّفاقاً در بین ده روز، به حدّ مسافت شرعی رفته و به محلّ اقامت برگردد، قصد ده روز او به هم می‌‌خورد، هرچند رفتن به حدّ مسافت برای مدّت مثلاً یک ساعت یا كمتر باشد و از آن پس واجب است نمازش را شكسته بخواند؛

مگر آنكه دوباره تصمیم بگیرد ده روز در آن مكان بماند یا اینکه قصد داشته باشد در محلّی که در حدّ مسافت شرعی است ده روز یا بیشتر بماند، که در این صورت نماز وی در آن محل تمام است.

مسأله 1804. اگر مسافر بخواهد قصد اقامت ده روز در محلّی داشته باشد، ولی از ابتدا قبل از خواندن نماز چهار رکعتی ادایی تصمیم داشته باشد در بین ده روز به مقصدی که در حدّ مسافت شرعی است برود و برگردد یا احتمال عقلایی می‌دهد که در بین ده روز به مقصدی که در حدّ مسافت شرعی است برود و برگردد، هرچند در بین ده روز به آن مقصد هم نرود، قصد اقامت او پابرجا نمی‌شود و نمازش شکسته است.

مسأله 1805. اگر مسافر بخواهد بیشتر از ده روز مثلاً یک ماه در محلّی بماند و تصمیم داشته باشد در ده روز اوّل اقامت، از محلّ اقامت خارج نشود، امّا قصد داشته باشد یا احتمال بدهد پس از سپری شدن ده روز اوّل، در ده روز دوّم یا سوّم اقامت به مقصدی که در حدّ مسافت شرعی است برود و به محلّ اقامت برگردد، تا وقتی از محلّ اقامت خارج نشده نماز او تمام است و هنگامی که مثلاً روز پانزدهم از محلّ اقامت به حدّ مسافت شرعی خارج می‌شود، قصد اقامت شرعی او به هم می‌خورد و نمازش شکسته است و چنانچه دوباره به محلّ اقامت قبل برگردد نمازش شکسته است؛ مگر آنکه دوباره قصد اقامت ده روز نماید و بخواهد ده روز یا بیشتر در آن محلّ بماند.

§ شرط ششم: از اوّل قصد نداشته باشد در بین ده روز برای مدّتی که با قصد اقامت ده روز سازگاری ندارد به کمتر از حدّ مسافت شرعی برود

مسأله 1806. مسافری كه می‌خواهد ده روز در محلّی بماند، اگر از اوّل، قبل از خواندن نماز چهار رکعتی، قصد داشته باشد كه در بین ده روز به اطراف آنجا كه عرفاً جای دیگر به حساب می‌آید و فاصلۀ آن از چهار فرسخ كمتر است برود، اگر مدّت رفتن و آمدنش به اندازه‏ای باشد كه عرفاً با اقامت ده روز سازگاری ندارد - مثل تمام یک روز یا تمام یک شب - باید نماز را شکسته به‌جا آورد و چنانچه سازگاری داشتــه باشــد – مثــل یــک یا دو ساعــت در هــر روز – نمــاز را تمــام بخواند.

همین طور، اگر از اوّل قصدش این باشد كه مثلاً بعد از اذان ظهر، از محلّ اقامت خارج شده سپس برگردد، هرچند برگشتنش ساعتی بعد از غروب آفتاب و فرا رسیدن شب باشد، باید نماز را تمام به‌جا آورد و در این مثال در صورتی که از اوّل قصد تکرار آن را دارد، تكرار این امر برای دو یا سه بار اشكال ندارد و بیشتر از آن، محلّ اشكال است و چنانچه از اوّل قصد دارد این طور خارج شدن را به مقداری تكرار کند كه عرفاً بگویند در دو جا یا بیشتر اقامت دارد، قصد اقامت ده روز محقّق نمی‌‌شود.

شایان ذکر است، اگر فرد بخواهد مثلاً یک ماه در محلّی بماند و تصمیم دارد در ده روز اوّل اقامت، از محلّ اقامت خارج نشود و در ده روز دوّم یا سوّم اقامت، به کمتر از حدّ مسافت شرعی رفته و به محلّ اوّل برگردد، قصد اقامت او محقّق شده و نمازش تمام است، هرچند خروج از محلّ اقامت، در ده روز دوّم و یا سوّم، برای مدّت یک روز یا بیشتر باشد و این کار چند بار هم تکرار گردد.

مسأله 1807. مسافری كه قصد كرده ده روز در محلّی بماند، اگر بعد از خواندن یک نماز چهار ركعت ادایی یا بعد از ماندن ده روز، هرچند یک نماز تمام هم نخوانده باشد، بخواهد به جایی كه كمتر از چهار فرسخ است برود، چند صورت دارد. از جملۀ آنها، موارد ذیل است:

1. قصد دارد دوباره به محلّ اقامت اوّل خود برگردد و در آنجا ده روز یا کمتر از ده روز بماند؛

در این صورت، در مسیر رفت به سمت مقصد و در مقصد (مکان دوّم) و در مسیر برگشت به محلّ اقامت اوّل و بعد از برگشتن به آنجا باید نماز را تمام بخواند و فرق ندارد که در مقصد (مکان دوّم) قصد اقامت ده روز کرده باشد یا بخواهد کمتر از ده روز بایستد.

2. قصد دارد در مقصد (مکان دوّم) ده روز بماند، سپس از همان جا به سفر به حدّ مسافت شرعی برود، ولی به محلّ اقامت اوّل بر می‌گردد و برگشتن وی به محلّ اقامت اوّل، فقط از این جهت است كه در طریق سفرش واقع شده؛

در این صورت، لازم است در رفتن به مقصد و در مقصد نماز را تمام بخواند و بعد از شروع در سفر جدید و خارج شدن از مقصد، نمازش شکسته است. بنابراین، در این صورت در مسیر برگشت به محلّ اقامت اوّل و در محلّ اقامت اوّل و بعد از آن در بین سفر، باید نماز را شکسته بخواند.

3. قصد دارد در مقصد (مکان دوّم) کمتر از ده روز بماند، سپس از همان جا به سفر برود، ولی به محلّ اقامت اوّل بر می‌گردد و برگشتن وی به محلّ اقامت اوّل فقط از این جهت است كه در طریق سفرش واقع شده؛

در این صورت، لازم است در رفتن به مقصد و در مقصد و در مسیر برگشت به محلّ اقامت اوّل و در محلّ اقامت اوّل و بعد از آن در بین سفر، نمازش را شکسته بخواند.

4. فرد مردّد باشد كه به محلّ اقامت اوّلش برای ماندن برگردد یا برنگشته و از همان مقصد به مسافرت برود، یا بخواهد به محلّ اقامت اوّل برگردد، ولی مردّد باشد كه ده روز در آنجا بماند یا نه؛

در هر یک از این دو فرض مورد (4)، فرد باید نماز خود را تمام بخواند تا زمانی که سفر جدیدی را آغاز نکند.

مسأله 1808. مسافرى كه قصد كرده ده روز در محلّى بماند، باید نمازهایش را تمام بخواند و روزۀ واجب را بگیرد و مى‏تواند روزۀ مستحبّى را هم به‌جا آورد و نافلۀ ظهر و عصر و عشاء را هم بخواند.

· مورد سوّم (از قطع کننده‌های سفر): ماندن سی روز مردّد در مکانی

مسأله 1809. اگر مسافر سی روز مردّد در مکانی بماند، مثلاً در تمام سى روز در رفتن و ماندن مردّد باشد، بعد از گذشتن سى روز اگر چه مقدار كمى در آنجا بماند، باید نماز را تمام بخواند. [467]

مسأله 1810. مسافری كه می‌خواهد نه روز یا كمتر در محلّی بماند، اگر بعد از آنكه نه روز یا كمتر در آنجا ماند، بخواهد دوباره نه روز دیگر یا كمتر بماند و همین طور تا سی روز، نماز او شکسته است و بعد از کامل شدن سی روز، باید نماز را تمام بخواند، هرچند بخواهد مدّت کمی آنجا بماند.

مسأله 1811. مسافر بعد از سی روز، در صورتی باید نماز را تمام بخواند كه سیروز را در یک جا بماند، پس اگر مقداری از آن را در جایی و مقداری را در جای دیگر بماند، بعد از سی روز هم باید نماز را شكسته بخواند؛

ولی اگر آن دو جا از قبیل شهر و اطراف آن باشد كه از حدّ مسافت كمتر است، مشابه تفصیلی كه در مسألۀ«1806» ذکر شد، در مورد آن جاری می‌شود.

مسأله 1812. اگر مسافر سی روز مردّد را در مکانی باقی بماند، سپس تصمیم بگیرد تا کمتر از چهار فرسخ از محلّ سکونت خارج شود، چنین فردی حکم کسی را دارد که قصد اقامت دهه نموده و ده روز در مکانی مانده است. بنابراین، احکامی که در مسألۀ«1807» ذکر شد، در مورد او نیز جاری می‌شود.


[457]. اگر مدّت مذکور حدود یک سال تا یک سال و سه ماه باشد، آن مکان در موارد تردید عرفی، حکم وطن را ندارد و چنانچه مدّت سکونت بین یک سال و سه ماه تا یک سال و شش ماه باشد، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در موارد تردید عرفی ترک نشود. توضیح بیشتر مطلب، در پاورقی بعد می‌آید.
[458]. نکاتی ‌را که برای ‌محقّق شدن وطن موقّت، باید ملاحظه نمود، از این قرار است:
الف. مدّت اقامت فرد در مقرّ کم نباشد، مثلاً فردی ‌که قصد دارد برای ‌مدّت چند سال، در هر روز فقط سه یا چهار ساعت در محلّی ‌ساکن باشد، این مقدار برای ‌محقّق شدن وطن موقّت کافی ‌نیست.
ب. مجموع این مدّت در فاصلۀ زمانی ‌طولانی ‌حاصل نشود.
ج. هر چه عدد ساعات در روز و عدد روزها در ماه بیشتر گردد، تحقّق وطن موقّت و مقرّ بودن به مدّت کمتر احتیاج دارد و هر چه عدد ساعات در روز و عدد روزها در ماه کمتر گردد، تحقّق وطن موقّت و مقرّ بودن به مدّت بیشتر احتیاج دارد.
بر این اساس، مواردی در جدول ذیل به عنوان نمونه ذکر می­شود و افراد می‌­توانند از این جدول که برای ‌تشخیص نظر عرف تنظیم گردیده است، در موارد تردید عرفی ‌کمک بگیرند و حکم سایر موارد با مقایسه و نسبت‌سنجی ‌با موارد ذکر‌شده در جدول روشن می‌­شود.
به عنوان مثال، چنانچه دانشجویی ‌به مدت سه سال در شهری ‌تحصیل نماید و در هر ماه به مدت (15) روز در آن شهر و (15) روز دیگر هم در وطنش ساکن باشد، طوری ‌­که سکونت وی ‌در آن شهر به‌طور شبانه‌روزی ‌باشد، طبق ردیف 2 در جدول ذیل، شهر مذکور وطن موقّت او محسوب می‌­شود.
شایان ذکر است، در بعضی ‌از موارد جدول ذیل، تحقّق وطن و مقرّ موقّت مورد اشکال است و مراعات مقتضای ‌احتیاط در مورد آن ترک نشود.



[459]. شایان ذکر است، اگر فاصلۀ زمانی ‌بین رفت به مقرّ و برگشت به وطن (2 یا 3) روز باشد، رفت و برگشت عرفاً یک سفر محسوب می‌‌شود و اگر (5) روز باشد، رفت و برگشت عرفاً دو سفر محسوب می‌‌شود و اگر چهار روز باشد، مراعات مقتضای ‌احتیاط در مورد آن ترک نشود. به عنوان مثال، دانشجو یا معلّمی شهری ‌را برای مدّت طولانی، مقرّ تحصیلی ‌یا کاری­اش قرار می­دهد، طوری ‌که وطن موقّت وی محسوب شود، او در هر ماه (8) بار صبح به آنجا رفته و عصر بر می‌‌گردد. وی ‌یک بار هم در ماه، (5) روز در مقرّ می‌‌ماند طوری‌‌ که فاصلۀ زمانی ‌بین رفت و برگشت او، (5) روز است که این خود، عرفاً معادل دو سفر محسوب می‌‌شود. بنابراین، در مجموع، تعداد سفرهای ‌او ده سفر می‌‌شود، در نتیجه نمازش در بین راه تمام است و در مقرّ نیز نمازش کامل می‌‌باشد.
[460]. لازم نیست قصد اعراض دائم و مادام العمر داشته باشد.
[461]. انتخاب وطن جدید.
[462]­. در این مورد مدّت، زمانی که فرد آن مکان را وطن موقّت خویش قرارداده، در مقدار مدّتی که موجب تحقّق اعراض از آن می­شود، مؤثّر است.
[463]­. مگر اینکه از جهت دیگری نمازش تمام باشد، مانند اینکه در آن مکان قصد ده روز نماید.
[464]. در اینکه پایان روز، غروب آفتاب است یا مغرب، محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود. بنابراین، مسافری که می­خواهد از اذان صبح روز اوّل تا غروب آفتاب روز دهم فقط در محلّ اقامت بماند و اقامتش تا مغرب ادامه پیدا نمی­کند، محقّق شدن قصد اقامت ده روز در مورد وی محلّ اشکال است و احتیاط واجب آن است که نمازهایش را در این مدّت هم شکسته و هم تمام بخواند. معنای غروب و مغرب، در مبحث «اوقات نماز» ذکر شد.
[465]. خواندن نماز دو رکعتی صبح یا سه رکعتی مغرب، کافی در تحقّق قصد دهه نیست. همچنین، خواندن نماز چهار رکعتی قضایی و نیز نماز چهار رکعتی ادایی که بعداً معلوم شده باطل بوده، کافی در تحقّق قصد دهه نمی­باشد.
[466]. شخصی که فرزند یا همسریا خادم در اختیار اوست.
[467]. روش محاسبۀ 30 روز، مشابه روش محاسبۀ 10 روز است که در مسألۀ «1779» ذکر شد.