مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.

توضیح‌ المسائل جامع

عقد موقّت

یکی از انواع عقد ازدواج، عقدی است که به‌طور موقّت و برای مدّت زمان مشخّص منعقد می­گردد و به آن «صیغۀ موقّت» یا «مُتعه» نیز گفته می­شود. کیفیّت خواندن عقد موقّت و نیز برخی از شرایط و احکام عقد موقّت با عقد دائم فرق دارد که در ادامه ذکر می‌شود.

· صیغۀ عقد موقّت و احکام خاصّ آن

مسأله 320. اگر زن و مرد بخواهند «خودشان» صیغۀ عقد موقّت (مُتْعَه) را بخوانند، باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان می­شود):

ابتدا زن خطاب به مرد بگويد: «زَوَّجْتُكَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» [260] يعنی خود را همسر تو نمودم به مهری كه معيّن شده در مدّت معلوم؛

پس از آن بدون فاصلۀ قابل توجّه، مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» يعنی قبول كردم ازدواج را با مهر معلوم در مدّت معلوم. [261]

یا اینکه زن بگوید: «أَنْكَحْتُكَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [262]

سپس مرد بگوید: «قَبِلْتُ النِّكاحَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة»،

یا اینکه زن بگوید: «مَتَّعْتُكَ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» سپس مرد بگوید: «قَبِلْتُ الْمُتْعَةَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

مسأله 321. اگر زن و مرد بخواهند «خودشان» صیغۀ عقد موقّت را بخوانند، جایز است که ابتدا مرد خطاب به زن بگويد: «زَوَّجْتُکِ نَفْسی عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [263]

پس از آن بدون فاصلۀ قابل توجّهی زن بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛

البتّه، احتیاط مستحب است که صیغۀ ازدواج را به شیوه­ای که در مسألۀ قبل گذشت، بخوانند.

مسأله 322. اگر زن و مرد دو نفر را وكيل كنند كه از طرف آنها صیغۀ عقد موقّت (مُتْعَه) را بخوانند، چنانچه مثلاً اسم مرد «محمّد» و اسم زن «فاطمه» باشد باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان می­شود):

ابتدا وکیل زن خطاب به وکیل مرد بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ مُحَمّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [264]

سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، وكيل مرد بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ لِمُوَكِّلی مُحَمّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

یا اینکه وکیل زن بگوید: «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [265]

سپس وکیل مرد بگوید: ‌«قَبِلْتُ النِّكاحَ لِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

یا اینکه وکیل زن بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مُوَكِّلَكَ مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛

سپس وکیل مرد بگوید: «قَبِلْتُ الْمُتْعَةَ لِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

مسأله 323. اگر زن و مرد «یک نفر را وکیل نمایند» كه از طرف آنها، صیغۀ عقد موقّت (مُتْعَه) را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد «محمّد» و اسم زن «فاطمه» باشد باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان می‌شود):

وکیل بگوید: ««زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مُوَكِّلی مُحَمّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [266] سپس بدون فاصله قابل توجّهی بگويد: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ لِمُوَكِّلی مُحَمّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

یا اینکه بگوید: «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مُوَكِّلی مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [267] سپس بگوید: ‌«قَبِلْتُ النِّكاحَ لِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

یا اینکه بگوید: «مَتَّعْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مُوَكِّلی مُحَمَّداً عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه بگوید: قَبِلْتُ الْمُتْعَةَ لِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد، صیغۀ قبول را هم بخواند.

مسأله 324. اگر «مرد بخواهد زنی را به عقد موقّت خویش» در آورد و زن - مثلاً با نام «فاطمه» - وی را وکیل در اجرای صیغۀ عقد ازدواج موقّت نماید، باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان می‌شود):

ابتدا بگويد: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ بِنَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [268] سپس خود مرد بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

یا اینکه بگوید: «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ لِنَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ»؛ [269] سپس بگوید: ‌«قَبِلْتُ النِّكاحَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل (مرد) در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد صیغۀ قبول را هم بخواند.

مسأله 325. اگر «زن بخواهد خود را به عقد موقّت مردی» در آورد، و مرد - مثلاً با نام «محمّد» - وی را وکیل در اجرای صیغۀ عقد ازدواج موقّت نماید، باید با رعایت شرایط شرعی آن و پس از تعیین مهریه و مدّت عقد (با توضیحی که در مسائل بعد بیان می­شود):

ابتدا بگويد: «زَوَّجْتُ نَفْسی بِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [270] سپس بدون فاصلۀ قابل توجّه، خود بگوید: «قَبِلْتُ التَّزْويجَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

یا اینکه بگوید: «أَنْكَحْتُ نَفْسی لِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة»؛ [271] سپس بگوید: ‌«قَبِلْتُ النِّكاحَ لِمُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فِی المُدَّةِ المَعْلُومَة».

شایان ذکر است، بنابر احتیاط لازم وکیل (زن) در این مورد به خواندن صیغۀ ایجاب اکتفا نکند و همان طور که در متن فوق نیز ذکر شد، ‌صیغۀ قبول را هم بخواند.

· برخی از شرایط صحّت عقد موقّت [272]

مسأله 326. از جمله شرایط صحیح بودن عقد موقّت، رعایت اموری است:

1. مهریه، معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد؛

2. مدّت عقد، معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد؛

3. شروع مدّت عقد موقّت، از هنگام تحقّق آن باشد (بنابر احتیاط واجب)؛

4. مدّت عقد موقّت، از مقدار احتمالی عمر زوجین یا یکی از آن دو بیشتر نباشد؛

5. مدّت عقد موقّت، برای استمتاع قابلیّت داشته باشد (بنابر احتیاط واجب)؛

توضیح موارد فوق در مسائل بعد بیان می­شود.

o 1. مهریه معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد

مسأله 327. مهریه در عقد موقّت باید با توضیحاتی که در مسألۀ «329» ذکر می‌شود، معیّن باشد؛ در غیر این صورت، عقد باطل است.

مسأله 328. مهریۀ عقد موقّت، باید در صیغۀ عقد ذکر شود. بنابراین، اگر صیغۀ عقد عمداً یا از روی فراموشی، غفلت یا ندانستن مسأله بدون بیان مهریه واقع شود، باطل است، هرچند بین طرفین عقد، مقدار و جنس آن معیّن باشد.

البتّه چنانچه قبل از خواندن عقد، مقدار و جنس آن تعیین شده، ذکر آن در صیغۀ عقد به صورت «عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» کافی است. [273]

§ شرایط مهریه و نوع آن

مسأله 329. مالی كه به عنوان مهریۀ عقد موقّت قرار داده می­شود، لازم است دارای شرایطی باشد که از جملۀ آنها موارد ذیل می­باشد:

1. از نظر شرعی، مالک شدن مسلمان نسبت به آن صحیح باشد؛

بنابراین، نمی‌توان شراب یا خوک یا وسایل مخصوص قمار و مانند آن را به عنوان مهریه قرار داد.

2. بنابر احتیاط لازم، عرفاً ارزش مالی داشته باشد؛

بنابراین، قرار دادن اشیای بی‌ارزش مثل یک دانه گندم یا یک برگ درخت به عنوان مهریه بنابر احتیاط لازم صحیح نیست.

3. برای طرفین معلوم باشد؛

پس اگر فرد بگوید: «چیزی را مهر قرار دادم» یا «یكی از دو شیء - مثلاً منزل یا ماشین - مهر باشد»، بدون آنکه آن را معیّن نماید، صحیح نیست؛

بلکه احتیاط واجب ‌آن است مهریه از نظر مقدار و جنس و اوصاف آن، با کیفیّتی که در احکام معاملات بیان شد [274] معلوم باشد؛

پس اگر مثلاً از اشیای وزنی یا عددی است برای تعیین مقدار آن، بنابر احتیاط واجب باید وزن یا عدد آن و اگر از اشیای متری است، متراژ یا مساحت آن معلوم باشد.

همچنین، اگر مهریه را مثلاً یک شاخه گُل قرار داده، ولی جنس آن را مشخّص نکنند، بنابر احتیاط واجب مهریه صحیح نیست؛ بلکه اگر جنس گُل مشخّص شده - مثلاً گُل سرخ - ولی از بین انواع مختلف آن - که قیمت آنها به مقدار قابل توجّه متفاوت است - نوعش معیّن نشود، بنابر احتیاط واجب مهریه صحیح نیست.

مسأله 330. آنچه در عقد موقّت می‌تواند به عنوان مهریه قرار داده شود، صورت‌های مختلفی دارد، از جملۀ آنها موارد ذیل است:

1. عين؛ مانند خانه یا باغ یا زمین معیّن و موجود.

2. دين؛ مانند تعداد معیّنی سكّۀ بهار آزادی در ذمّۀ زوج.

3. منفعت؛ مانند منافع خانه یا باغ یا وسیلۀ نقلیّۀ معیّن.

4. عمل (کار و خدمت)؛ مانند آموزش حرفه یا هنر خاص یا تعلیم قرآن؛

5. حقّ مالی قابل نقل و انتقال؛ مانند حقّ التحجیر یا سرقفلی مغازه. [275]

مسأله 331. اگر فردی غیر زوج - مانند پدر وی - رضایت دهد که مال معیّن وی به صورت عین شخصی جهت مهریۀ عقد موقّت قرار گیرد و عقد ازدواج با همان مهر انجام شود، صحیح است.

امّا قرار دادن مهر به صورت دین بر ذمّۀ فردی غیر از زوج محلّ اشکال است، هرچند با اذن یا اجازۀ وی باشد.

§ صورت‌های مالکیّت زوجه نسبت به تمام یا بخشی از مهریه

مسأله 332. زوجه در عقد موقّت با اجرای صیغۀ عقد، مالک تمام مهریه معیّن شده در آن عقد می‌گردد؛ ولی اگر در مدّت عقد از نزدیکی شوهر با وی [276] بدون عذر [277] امتناع ورزد، از مهریۀ معیّن شده، به نسبت مدّتی که امتناع کرده (در مقایسه با تمام مدّت) کسر می­شود؛ مثلاً اگر امتناع وی در نصف مدّت عقد بوده، نیمی از مهریه کسر می­شود.

امّا اگر زوجه از سایر استمتاعات متعارف - غیر از نزدیکی [278] - در مدّت عقد امتناع ورزد، چیزی از مهریه کسر و ساقط نمی­شود؛

البتّه، چنانچه شوهر از نزدیکی عاجز باشد، در صورت امتناع زوجه از سایر استمتاعات، ساقط شدن مقداری از مهر به اندازۀ مدّت امتناع (در مقایسه با تمام مدّت) محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد با مصالحه و مانند آن ترک نشود.

شایان ذکر است، اگر زوجه در ضمن عقد با شوهر شرط کرده [279] که نزدیکی صورت نگیرد، امتناع کردن بدون عذر زوجه از سایر استمتاعات متعارف، موجب کم شدن مهریه - با توضیحی که بیان شد - می­گردد.

مسأله 333. اگر شوهر در دوران عقد موقّت بميرد یا زندانی شود يا مسافرت برود يا مريض شود تا اينكه مدّت عقد سپری گردد، چيزی از مهریه کسر و ساقط نمی­شود، هرچند در طول مدّت عقد، نزدیکی صورت نگیرد.

این حکم، بنابر احتياط واجب در جایی که زوجه در بین مدّت عقد - هرچند قبل نزدیکی - فوت نماید نیز جاری است.

مسأله 334. اگر شوهر در ازدواج موقّت، تمام یا مقدار باقیمانده از مدّت آن را به زوجه­اش ببخشد، چنانچه با وی نزديكی كرده [280] بايد تمام مهریۀ­ معیّن شده را به وی بپردازد، هرچند از زمان عقد تنها ساعتی سپری شده و مثلاً چند ماه يا چند سال از مدّت عقد باقيمانده باشد.

امّا چنانچه شوهر با وی نزديكی نكرده، لازم است نصف مهریه را بپردازد.

مسأله 335. اگر در عقد موقّت شرایط شرعی رعایت نشده و باطل باشد، مانند اینکه معلوم شود زوجه، خواهر رضاعی زوج بوده یا صیغۀ عقد به صورت صحیح جاری نشده، در هر یک از دو صورت ذیل مهریه‌ای برای زوجه ثابت نمی‌باشد:

الف. نزدیکی صورت نگرفته؛ [281]

ب. نزدیکی انجام شده، ولی زوجه از باطل بودن عقد اطلاع داشته باشد؛

امّا اگر نزدیکی انجام شده و زوجه از باطل بودن عقد اطلاع نداشته، برای زوجه «مهر المثل» - با لحاظ موقّت بودن عقد - ثابت می­شود؛ [282] البتّه اگر مهریۀ معیّن شده در عقد، [283] کمتر از مهر المثل باشد زوجه استحقاق بیشتر از آن مقدار را ندارد.

o 2. مدّت عقد معیّن باشد و در صیغۀ عقد ذکر گردد

مسأله 336. در عقد موقّت باید مدّت تعیین شود و آن «مدّت»، برای طرفین معیّن باشد؛ مانند آنکه مدّت را 40 شبانه روز از زمان عقد قرار دهند؛

بنابراین، اگر مدّت عقد مجهول باشد - مانند چند هفته بدون تعیین تعداد هفته­ها - یا مردّد بین مقدار کمتر و بیشتر باشد - مانند یک یا دو ماه - عقد موقّت صحیح نیست؛

البتّه اگر مدّت عقد را تا آخر ماه قمری قرار دهند - در حالی که معلوم نیست ماه فعلی 29 روزه یا 30 روزه است - اشکال ندارد.

مسأله 337. مدّت عقد موقّت باید در صیغۀ عقد ذکر شود. بنابراین، اگر صیغۀ عقد - عمداً یا از روی فراموشی، غفلت یا ندانستن مسأله - بدون ذکر مدّت عقد واقع شود، باطل است، هرچند بین طرفین مدّت آن مشخّص باشد؛

البتّه، چنانچه قبل از خواندن عقد، مدّت تعیین شده، ذکر آن در صیغۀ عقد به صورت «فِی المُدَّةِ المَعْلُومة» کافی است.

o 3. شروع مدّت عقد موقّت از هنگام تحقّق آن باشد (بنابر احتیاط واجب)

مسأله 338. مدّتی که در عقد موقّت معیّن می­شود، بنابر احتیاط لازم باید متّصل به عقد باشد. بنابراین، اگر صیغۀ عقد اجرا شود و ابتدای مدّت آن مثلاً آغاز هفتۀ بعد باشد، صحیح بودن عقد محلّ اشکال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.

o 4. مدّت عقد از مقدار احتمالی عمر زوجین یا یکی از آن دو بیشتر نباشد

مسأله 339. مدّت ازدواج موقّت نباید بیشتر از مقدار احتمالی عمر زوجین یا یکی از آن دو باشد. بنابراین، اگر مدّت عقد را به اندازه­ای قرار دهند که عرفاً اطمینان حاصل می­شود که زوج یا زوجه به آن مقدار عمر نمی­کند، عقد باطل است. [284]

o 5. مدّت عقد موقّت برای استمتاع قابلیّت داشته باشد (بنابر احتیاط واجب)

مسأله 340. مدّت عقد ازدواج موقّت بنابر احتیاط واجب نباید به اندازه­ای کوتاه باشد که در آن مدّت، قابلیّت استمتاع نسبت به زوج و زوجه وجود نداشته باشد.

بنابراین، اگر پدر يا پدربزرگ پدری، دختر يا پسر نابالغ خود را جهت مَحرم شدن برای مدّت كوتاهی به عقد موقّت كسی در آورد، ولی در این مدّت پسر، به‌طور كلّی قابليّت لذّت بردن نداشته باشد، يا دختر به‌طور كلّی قابلیّت لذّت بردن از او وجود نداشته نباشد، صحیح بودن عقد محلّ اشكال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود.

شایان ذکر است، در فرض مذکور جایز است برای رفع اشکال، مدّت عقد موقّت را طولانی قرار دهند و بعد از اجرای صیغۀ عقد، زوج یا در صورتی که نابالغ است ولیّ شرعی زوج - مانند پدر یا پدر یزرگ پدری - مدّت باقیمانده را ببخشد. [285]

· سایر مسائل عقد موقّت

o پایان زوجیّت در عقد موقّت

مسأله 341. بعد از سپری شدن مدّت معیّن شده در عقد موقّت، احکام زوجیّت بین زن و شوهر به پایان می­رسد و نیازی به اجرای صیغۀ طلاق نیست؛

امّا قبل از سپری شدن مدّت تعیین شده، در صورتی جدایی بین طرفین حاصل می­شود که یکی از موارد ذیل محقّق شود:

الف. شوهر باقیماندۀ مدّت عقد را به زوجه­اش ببخشد، این بخشش «هبۀ مدّت» یا «بذل مدّت» نیز نامیده می­شود؛ [286]

ب. یکی از زوجین فوت نماید؛

ج. عقد به سبب خیار عیب یا خیار تدلیس - که توضیح آن در فصل «فسخ عقد» بیان شد - فسخ شود؛

د. عقد به سببی همچون ارتداد یا رضاع و مانند آن خود به خود فسخ شود (انفساخ عقد).

مسأله 342. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد» یا «هبۀ مدّت»، رضایت قلبی شوهر کافی نیست؛ بلکه باید آن را از روی اختیار (بدون اکراه) [287] با گفتار یا عملی که دلالت بر آن کند، ابراز و انشاء نماید.

مثل آنکه مرد به همین قصد بگوید: «مدّت باقیمانده را بخشیدم»؛ یا پس از اینکه زوجه از زوج تقاضای بخشش مدّت نموده، بگوید: «بخشیدم»؛ یا آنکه زوج با التفات به این مطلب که رابطۀ زوجیّت بینشان به پایان نمی­رسد، مگر با بخشش بقیّۀ مدّت، بگوید: «هر چه بین ما بود تمام شد».

مسأله 343. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، قبول بخشش توسط زوجه یا رضایت وی شرط نیست؛ همین طور لازم نیست بخشش در حضور زوجه انجام شده یا به صورت خطاب به او گفته شود.

بنابراین، اگر زوج در غیاب زوجه­اش - مثلاً به نام مریم - بگوید: «مدّت باقیمانده از عقد موقّت مریم را بخشیدم»، هبۀ مدّت واقع شده و زوجیّت به پایان می­رسد.

مسأله 344. برای محقّق شدن «بخشش مدّت عقد»، شرایطی که در طلاق لازم است مانند ‌پاک بودن زن از حیض و نفاس و نیز شاهد گرفتن دو مرد عادل یا غیر آن، شرط و لازم نیست.

مسأله 345. «اختیار» بخشش تمام مدّت عقد موقّت یا مقدار باقیماندۀ آن «فقط با شوهر» است؛ [288] البتّه وی می­تواند برای این امر، به فرد دیگری - زوجه یا غیر زوجه - وکالت یا اذن دهد؛

این اذن قابل رجوع و وکالت قابل عزل می­باشد و اگر زوجه بخواهد وکالت مذکور غیر قابل عزل باشد، حکم آن در مسأله بعد ذکر می­شود.

مسأله 346. اگر زوجه در ضمن عقد ازدواج موقّت یا عقد دیگری، شرط نماید وکیل در بخشش مدّت عقد از طرف شوهرش باشد - به صورت مطلق یا در شرایط خاصّی که در هنگام عقد معیّن می­کنند - و شوهر عقد را با شرط مذکور پذیرفته باشد، چنین وکالتی قابل عزل نیست و زوجه مطابق شرط می‌تواند به وکالت از زوج مدّت عقد را ببخشد. [289]

مسأله 347. اگر زوج بچۀ نابالغ باشد، پدر و پدربزرگ پدری وی می‌توانند - با رعایت آنچه در مسألۀ «166» ذکر شد - مدّت عقد موقّت را ببخشند، هرچند مقدارى از زمان ازدواج موقّت پس از بلوغ وی باشد؛

پس اگر پدر یا پدربزرگ براى پسر چهارده سالۀ خودش که بالغ نیست زنى را دو ساله «مُتْعَه» كند، با رعایت شرایط مسألۀ «166» مى‏تواند مدّت باقیماندۀ عقد آن زن را ببخشد.

مسأله 348. بعد از بخشش مدّت، زوجین بدون اجرای مجدّد صیغۀ عقد ازدواج، حقّ رجوع به یکدیگر را ندارند.

مسأله 349. اگر زوج بخشیدن مدّت عقد موقّت را با «قید و شرطی» همراه کند، چند صورت دارد:

الف. زوج اصل بخشیدن مدّت را معلّق و مقیّد بر آن کند، یعنی مقصودش آن باشد که بخشش مدّت در صورتی است که مثلاً‌ زن، بعداً با فرد معیّنی ازدواج نکند، وگرنه اصلاً‌ بخششی واقع نشده باشد؛ در این صورت، بخشش مذکور باطل و بی‌اثر است.

ب. زوج بخشش مدّت را مشروط به شرطی مانند ازدواج نکردن زن با فرد معیّنی نماید؛ [290] در این صورت، بخشش مدّت واقع شده، ولی شرط آن بی‌اثر است. بنابراین، چنانچه زن بعداً با فرد معیّن ازدواج کند، باز هم بخشش مدّت به درستی واقع شده و ازدواج قبلی قابل برگشت نیست.

ج. مقصود زوج، وعدۀ بخشیدن مدّت باشد، یعنی وعده دهد مثلاً در صورتی که همسرش مهریۀ خویش را ببخشد، وی مدّت باقیمانده را خواهد بخشید.

در این صورت با چنین عبارتی، بخشش مدّت واقع نشده، هرچند بر وی (زوج) بنابر احتیاط واجب است در صورتی که زن مهریه را بخشید، به وعدۀ ‌خود عمل کرده و مدّت را ببخشد.

مسأله 350. اگر زوج بخشش مدّت را در قالب عقد صلح با عوض یا مشروط محقّق کند، مثلاً به زن بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد در قبال اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی» یا بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیماندۀ عقد بخشیده شده و ساقط باشد، مشروط بر اینکه با فلان فرد ازدواج نکنی»، چنانچه زوجه مصالحه را قبول کند، بخشش مدّت واقع می‌شود و زوجه حقّ ندارد با فرد معیّن ازدواج کند؛ [291] البتّه، چنانچه با وی ازدواج کند، ازدواجش صحیح است، هرچند مرتکب معصیت شده است.

شایان ذکر است، اگر شرط ضمن صلح یا عوض صلح مثلاً‌ آن باشد که زن با فرد معیّنی ازدواج کند، زوج می‌تواند او را به انجام شرط وادار کند هرچند با مراجعه به حاکم شرع و مانند آن باشد.

o حقوق زوجین در عقد موقّت

مسأله 351. زوجه در ازدواج موقّت، حقّ القَسْم [292] ندارد. همچنین، برای وی حقّ نفقه ثابت نیست، هرچند از شوهرش آبستن باشد و فرقی ندارد زوجه از اینکه در عقد موقّت، حقّ القسم و حقّ نفقه وجود ندارد، اطلاع داشته باشد یا نه.

مسأله 352. در عقد موقّت زوجه می‏تواند بدون اجازۀ شوهر از منزل خارج شود، ولی اگر خروج وی از منزل، مانع حقّ استمتاع و نزدیکی زوج باشد، جایز نیست، مگر اینکه عذری داشته باشد؛ [293]

البتّه، احتياط مستحب آن است که زوجه حتّی در صورتی که حقّ شوهر از بین نمی‌رود، بدون اجازه از منزل خارج نشود.

مسأله 353. زن و شوهر در عقد موقّت از یکدیگر ارث نمی­برند و چنانچه ارث بردن از یکدیگر یا ارث بردن یکی از دیگری را در ضمن عقد شرط کرده باشند، صحیح بودن اين شرط محلّ اشكال است و مراعات مقتضای احتياط ترک نشود. [294]

o ازدواج موقّت با زنی که ادّعا می‌کند شوهر ندارد

مسأله 354. اگر زنی ادّعا کند شوهر ندارد و در ایّام عدّۀ [295] شخص دیگری نیست، چنانچه احتمال عقلایی داده شود که راست می‌گوید، ازدواج موقّت با او جایز است؛

البتّه در صورتی که زن، «مُتّهمه» محسوب شود، یعنی قرائن و شواهدی باشد که گمان به کذب او برود، مرد برای ازدواج موقّت با او بنابر احتیاط لازم باید فحص و جستجو نماید تا در این مورد به اطمینان برسد.

مسأله 355. اگر مرد بعد از ازدواج موقّت برایش تردید حاصل شود که زوجه‌اش مانع شرعی از ازدواج داشته یا نه، جستجو و تحقیق در این مورد شایسته نیست، هرچند مورد اتّهام باشد؛

البتّه، اگر وجود مانع شرعی از ازدواج با وی برای مرد ثابت شود، باید مطابق آن عمل نماید.

o ازدواج موقّت با زنی که زنا کرده

مسأله 356. ازدواج موقّت [296] با زنی که - العیاذ باللّه - زنا کرده، ولی در حال حاضر مانع شرعی از ازدواج با وی وجود ندارد، مکروه است؛ بلکه در دو صورت ازدواج با وی محلّ اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن می­باشد: [297]

الف. مردی که با او زنا کرده، بخواهد قبل از توبۀ زن با او ازدواج نماید؛

ب. زن بر انجام عمل زنا مشهور شده باشد و مرد بخواهد قبل از توبۀ آن زن با وی ازدواج نماید، هرچند آن مرد با او زنا نکرده باشد. [298]

مسأله 357. ازدواج موقّت زن با مردی که - العیاذ باللّه - مشهور به زنا باشد، قبل از توبۀ آن مرد، محلّ اشکال است و احتیاط واجب در ترک آن است. [299]

o ازدواج دائم با زنی که در عقد موقّت شخص بوده

مسأله 358. اگر فرد زنی را برای خویش عقد موقّت نماید، قبل از تمام شدن مدّت عقد، نمی­تواند وی را مجدّداً به عقد دائم یا موقّت خود در آورد و برای این منظور باید صبر کند تا مدّت عقد تمام شود یا آنکه مدّت باقیمانده را ببخشد [300] و سپس اقدام به ازدواج دائم یا موقّت با وی نماید. [301]

o ازدواج موقّت بدون استمتاع

مسأله 359. اگر قصد افراد از ازدواج موقّت لذّت بردن نباشد - مثلاً برای حاصل شدن محرمیّت باشد - باز هم ازدواج صحیح است؛ ولی اگر زوجه در عقد موقّت شرط نماید که برای زوج هیچ حقّ استمتاعی نباشد، عقد باطل است؛

امّا اگر شرط كند شوهر با او نزديكی نكند، عقد و شرط صحيح است و شوهر فقط می‏تواند لذّت­های ديگر از او ببرد و اگر زوجه بعداً به نزديكی راضی شود، شوهر می‏تواند با او نزديكی نمايد. [302]

o اختلاف زوجین در دائم یا موقّت بودن عقد

مسأله 360. اگر بعد از تحقّق عقد ازدواج، زوجه ادّعا نماید عقد به صورت دائم بوده و در نتیجه مستحقّ نفقه است، ولی زوج، موقّت بودن عقد و عدم ثبوت نفقه را ادّعا کند، در این مورد زوجه «مدّعی» و زوج «منکِر» محسوب می­شود؛ مگر اینکه ادّعای زوجه مطابق ظاهر باشد؛

امّا اگر مقصود زوجه از ادّعای دائمی بودن عقد، استحقاق تمام مهر باشد و این در حالی باشد که به عدم تمکین اقرار می­نماید، ولی مقصود زوج از ادّعای موقّت بودن عقد، پس گرفتن بخشی از مهر به سبب عدم تمکین زوجه در بعضی از مدّت عقد باشد، [303] در این فرض زوج «مدّعی» و زوجه «منکِر» محسوب می­شود؛

مگر اینکه ادّعای زوج مطابق ظاهر باشد و حاکم شرع پس از تعیین «مدّعی» و «منکر»، حسب موازین باب قضا بین طرفین حکم می­نماید.

شایان ذکر است، گاهی نزاع و اختلاف بین طرفین از باب «تداعی» [304] است، مانند اینکه دو دعوای مذکور اجتماع نمایند، از یک طرف زوجه ادّعا نماید عقد به صورت دائم بوده و وی مستحقّ نفقه است و از شوهر مطالبه نفقه نماید و از طرف دیگر زوج ادّعای موقّت بودن عقد و پس گرفتن بخشی از مهر به سبب عدم تمکین زوجه در بعضی از مدّت عقد را داشته باشد، در این صورت اگر ظاهر موافق با گفتۀ یکی از آنها نباشد، احکام «تداعی» [305] در مورد آن جاری می­شود. [306]


[260] یا بگوید: «زَوَّجْتُ نَفْسی بِكَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ نَفْسی مِنْكَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[261] شایان ذکر است، اکتفا کردن به «قَبِلْتُ» یا «قَبِلْتُ التَّزْويجَ» نیز صحیح می­باشد.
[262] یا بگوید: «أَنْكَحْتُ نَفْسی لَكَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْكَحْتُ نَفْسی مِنْكَ عَلَی المَهْرِ الْمَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[263] ضمیر «کاف» در عبارت «زَوَّجْتُك... » به کسره خوانده می­شود.
[264] یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَكَ مُحَمَّداً مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ بِمُوَكِّلِكَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَكِّلِكَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[265] یا اینکه بگوید: «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَكَ مُحَمَّداً مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ لِمُوَكِّلِكَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَكِّلِكَ مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[266] یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلی مُحَمَّداً مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ بِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[267] یا اینکه بگوید: «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلی مُحَمَّداً مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ لِمُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة» یا «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ مُوَكِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[268] یا بگوید: «زَوَّجْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ نَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[269] یا بگوید: «أَنْكَحْتُ مُوَكِّلَتی فاطِمَةَ مِنْ نَفْسی عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[270] یا بگوید: «زَوَّجْتُ نَفْسی مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[271] یا بگوید: «أَنْكَحْتُ نَفْسی مِنْ مُوَکِّلی مُحَمَّدٍ عَلَی المَهْرِ المَعْلُومِ فی المُدَّةِ المَعْلُومَة».
[273] بنابراین، اگر مهریۀ مورد توافق بین زوجین 100­ هزار تومان باشد، لازم نیست در صیغۀ عقد گفته شود «عَلیٰ مِئَةِ أَلْفِ تومان» و گفتن «عَلَی المَهْرِ المَعْلُوم» کافی است.
[274] به جلد سوّم، فصل «خرید و فروش»، مسألۀ «140»، شرط دوّم و سوّم رجوع شود.
[275] منظور از حقّ التحجیر در جلد سوّم، مسألۀ «1356» و حقّ سرقفلی در جلد سوّم، مسائل «609 و 610» ذکر شده است.
[276] منظور از نزدیکی در این مسأله، نزدیکی از جلو (قُبُل) و استمتاعات متعارف قبل و هنگام نزدیکی می‌باشد.
[278] با توضیحی که در پاورقی (2) از همین مسأله بیان شد.
[279] یا آنکه این شرط در پیش‌گفتگوی عقد مطرح گردیده و عقد مبتنی بر آن خوانده شده است.
[280] حکم مذکور، شامل نزدیکی از پشت هم می­شود.
[281] همان.
[282] معنای مهر المثل، در مسألۀ «257» بیان گردید.
[284] به عنوان مثال، خواندن عقد موقّت «99 ساله» برای مرد یا زنی که 30 سال عمر دارند و حداکثر مقدار احتمالی عمر آنان 100 سال است، باطل می‌باشد.
[285] شایان ذکر است، عقد بچّۀ نابالغ توسط پدر یا پدربزرگ پدری و همین طور بخشش مدّت عقد، باید با رعایت شرایطی باشد که در مسألۀ «166» ذکر شد.
[286] بخشش مدّت باقیماندۀ عقد، نوعی اسقاط و ابراء کلیّۀ حقوق زوجیّت و خاتمه و پایان احکام آن می‌باشد و نوعی «ایقاع» محسوب می­شود؛ معنای ایقاع در جلد سوّم، مسألۀ «75» ذکر شد.
[287] معنای «اکراه» در فصل «طلاق»، مسائل «489 و بعد از آن» ذکر می­شود.
[288] این اختیار و ولایت در بخشش مدّت برای حاکم شرع، به سبب وقوع زوجه در عسر و حرج و مانند آن ثابت نیست.
[289] توضیح بیشتر در جلد سوّم، فصل «وکالت»، مسألۀ «1183» ذکر شد.
[290] فرق بین قید و شرط از توضیحی که در جلد سوّم، مسألۀ «473» ذکر شد فهمیده می‌شود.
[291] گفتنی است مصالحه نسبت به ابراء مدّت، همان طور که مانند مثال‌های مذکور در متن می‌تواند به صورت «شرط نتیجه» باشد، می‌تواند به صورت «شرط فعل» نیز واقع شود؛ مثل اینکه زوج بگوید: «مصالحه کردم با تو بر اینکه مدّت باقیمانده از عقد موقّت را ببخشم در قبال اینکه (یا مشروط بر اینکه) با فلانی ازدواج نکنی» و در این صورت، با قبول زوجه و انعقاد مصالحه، بر زوج واجب است مدّت را ببخشد و اگر چنین نکند، زوجه می‌تواند او را مجبور به بخشیدن مدّت کند، هرچند با رجوع به حاکم شرع باشد. شایان ذکر است، فرق بین شرط نتیجه و شرط فعل از توضیحات جلد سوّم، مسائل «299 و 300» معلوم می‌شود.
[292] توضیح حقّ القَسْم، در مسألۀ «277» ذکر شد.
[293] موارد عذر، در مسألۀ «264»بیان شد.
[294] مانند اینکه اگر شرط ارث بردن زوجه از زوج شده باشد، در صورت فوت زوج، ورثۀ وی با زوجه در اين مورد مصالحه نمايند.
[295] اعم از عدّۀ طلاق، عدّۀ ازدواج موقّت، عدّۀ وفات، عدّۀ وطی به شبهه و غیر آن.
[296] احتیاط واجب مذکور در این مسأله و مسألۀ بعد اختصاص به عقد موقّت نداشته و همان طور که در مسائل «156 تا 158» ذکر شد، در مورد عقد دائم نیز جاری است.
[298] توضیح بیشتر در مورد احکام ازدواج با زنی که زنا کرده، در مسائل «156 و 157» ذکر شد.
[299] در صورت مخالفت با احتیاط واجب، ‌مراعات مقتضای احتیاط ترک نشود.
[300] بذل مدّت یا هبۀ مدّت نماید.
[302] این حكم، در عقد دائم نیز جاری می‌شود.
[303] توضیحات مربوط به عدم استحقاق زوجه نسبت به مهریۀ عقد موقّت به جهت تمکین نکردن، در مسألۀ «332» ذکر شد.
[304] در دعاوی گاه یکی از دو طرف، «مدّعی» چیزی و طرف دیگر «منکر» ادّعای اوست، بدون آنکه خود ادّعایی داشته باشد. غالب موارد دعاوی چنین است و گاه هر دو طرف مدّعی هستند، دو طرف دعویٰ «متداعیان» و دعوای آن دو «تداعی» نامیده می­شود؛ مثلاً کسی واحدی از آپارتمان‌های خود را به شخصی اجاره داده، پیش از سکونت مستأجر در آپارتمان، بینشان در تعیین واحد مورد اجاره اختلاف پیش می­آید، موجر مدّعی می‌شود واحد غربی را اجاره داده است، ولی مستأجر مدّعی است مورد اجاره واحد شرقی می‌باشد؛ در این صورت، هر یک مدّعی اجارۀ واحدی از ساختمان و منکر اجارۀ واحد دیگر است. شایان ذکر است، تداعـــی در باب ازدواج - که مثال آن در متـــن ذکر شده - نیز از همین قبیل است.