مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.

توضیح‌ المسائل جامع

شرط صحّت هبه: تحویل (قبض)

· معنای تحویل و شرط بودن آن در هبه

مسأله 1277. برای آنکه هبه صحیح واقع شود، باید مال بخشیده شده، به هبه گیرنده «تحویل» داده (قبض) شود و در غیر این صورت، وی مالک مال نمی‌شود؛

«تحویل» به این معناست که مال در اختیار و تحت تسلّط فرد قرار گیرد که تحقّق این معنا، در موارد مختلف متفاوت است.

مسأله 1278. تحویل مال باید با اجازۀ مالک صورت بگیرد. بنابراین، اگر مثلاً پس از هبه، فردی که مــال به او بخشیــده شــده، بدون اجازه آن را بردارد، کافــی نیســت.

مسأله 1279. لازم نیست تحویل در همان مکان و زمانی باشد که ایجاب و قبول هبه صورت می‌گیرد؛

پس اگر انسان مثلاً خانه‌ای را به کسی ببخشد و او هم قبول کند و پس از مدّت طولانی مثلاً چند سال بعد آن را تحویل دهد، چنانچه در این مدّت از هبه عدول نکرده باشد، هبه صحیح است؛

البتّه، زمانی مال به ملکیّت طرف مقابل در می‌آید که تحویل صورت گیرد. بنابراین، اگر مال هبه شده در این مدّت عایدات و منافعی داشته باشد، متعلّق به هبه ‌کننده است.

· تحویل مالی که در اختیار هبه گیرنده است

مسأله 1280. اگر انسان مالی را که دست دیگری دارد به او ببخشد، لازم نیست آن را از او بگیرد و دوباره تحویل بدهد؛

البتّه، بنابر احتیاط واجب اجازۀ (اذن) هبه ‌کننده نسبت به باقی ماندن مال در دست فرد، لازم است.

مسأله 1281. اگر صاحب‌خانه، خانه را به فرد یا افرادی که همراه با او در آن زندگی می‌کنند - مانند همسرش - ببخشد، همین که در آن ساکن بوده و امکان تصرّف در خانه برای هبه‌ گیرنده وجود داشته باشد، تحویل صورت گرفته است؛

ولی اگر مثلاً اتاق یا محلّ دیگری تنها در اختیار هبه ‌کننده باشد، برای تحویل آن قسمت می‌تواند کلید آن محل را حدّاقل برای مدّت کوتاهی به فرد مورد نظر بدهد تا بتواند در آن تصرّف نماید.

شایان ذکر است، در مورد املاکی همچون خانه و مغازه، صدور سند رسمی محضری در حکم تحویل (قبض) می‌باشد، هرچند فردی که مال به وی بخشیده شده در آن ساکن نباشد.

· تحویل مالی که به نابالغ و دیوانه هبه شده

مسأله 1282. اگر مالی به نابالغ یا دیوانه بخشیده شود، تحویل گرفتن آن نیز ماننــد قبول هبه، توسط ولیّ شرعی آنان [1114] صورت می‌گیرد و اگر ولیّ شرعی مالی را که در اختیار خودش می‌باشد به آنان هبه کند، نیاز به تحویل گرفتن مجدّد نیست.

· تحویل مالی که به مسجد یا حسینیّه هبه شده

مسأله 1283. اگر انسان مالی را به مسجد یا حسینیّه یا مانند آن از موقوفات عام ببخشد، تحویل گرفتن آن نیز مانند قبول هبه، توسط متولّی شؤون مسجد یا متولّی حسینیّه یا موقوفه، یا وکیل وی صورت می‌گیرد.

· تحویل مال مشاع

مسأله 1284. هبۀ بخشی از مال به صورت مشاع، صحیح است و فردی که مالی به صورت مشاع به او هبه شده، تحویل آن به هر یک از صورت‌های زیر برای او محقّق می‌شود:

الف. با اجازۀ شریک خود، تمام مال را در اختیار بگیرد؛

ب. به شریک خود، وکالت در تحویل گرفتن تمام مال را بدهد و او نیز چنین کند؛

ج. تمام مال را بدون اجازۀ شریک، تحویل بگیرد (قبض نماید) که در این صورت، هرچند تحویل مال، همراه با تصرّف در مال غیر (و ارتکاب گناه) است، امّا تحویل لازم در هبه، محقّق شده است.

· تحویل در هبۀ طلب

مسأله 1285. اگر طلبكار طلب خويش [1115] را به بدهكار به قصد بریء الذمّه كردن بدهكار و اسقاط آنچه كه در ذمّۀ اوست ببخشد، صحيح است و احتیاج به قبـض و اقباض ندارد و در این صورت برای طلبــکار حقّ رجوع و پشیمانــی نیســت.

مسأله 1286. اگر فردی طلب خود از دیگری را به شخص ثالثی هبه نماید، تا وقتی که طلب مذکور توسط کسی که طلب به او بخشیده شده، قبض و وصول نشده باشد، هبه صحیح نیست.

بنابراین، تنها پرداخت «چک» بدهکار به هدیه گیرنده، چه توسط هبه کننده باشد و چه بدهکار و همین طور نقل وجه اعتباری از حساب بدهکار به حساب پس‌انداز طرف مقابل، برای تحقّق قبض و تحویل، کافی نیست.

شایان ذکر است، برای تصحیح این امر می­توان از عقد مصالحه استفاده نمود، بدین صورت که فرد، [1116] طلب خود از دیگری را به‌طور مجّانی به طرف مقابل مصالحه نماید و او [1117] هم قبول نماید، در این صورت قبض و تحویل طلب توسط وی (متصالِح) لازم نیست.

o روش جایگزین برای بخششی که به صورت انتقال اعتباری انجام می‌شود

مسأله 1287. اگر فردی بخواهد مبلغی را به‌طور مجّانی به دیگری تملیک کند و آن را با نقل اعتباری از طریق شبکۀ شتاب بانکی و مانند آن به حساب وی واریز نماید، از آنجا که این نوع انتقال، ‌قبض و تحویل به حساب نمی‌آید، ‌می‌تواند از قرارداد «مصالحه» استفاده کند به این صورت که قبل از انتقال آن مبلغ، به طرف مقابل بگوید: «فلان مبلغ به‌طور مجّانی در ذمّۀ خویش به تو مصالحه کردم» و طرف مقابل (متصالِح) هم صلح را بپذیرد؛ سپس با انتقال وجه به حساب متصالِح، وی را برای دریافت آن به بانک حواله دهد. بنابراین، با انتقال وجه‌، بدهی وی که با این مصالحه بر ذمّۀ فرد آمده، به طرف مقابل ادا می‌شود و وی از بانک طلبکار می‌شود؛ [1118]

البتّه، اگر فرد مبلغی را به حساب طرف مقابل منتقل کند و او را وکیل نماید تا پس از دریافت اسکناس از بانک، آن را به خود هدیه دهد، و وی این کار را انجام دهد، هبه به صورت صحیح محقّق می‌گردد. [1119]

شایان ذکر است، بر فرض این کار به صورت هبۀ باطل انجام شود، (مثلاً بدون دریافت پول از حساب باشد) و هبه گیرنده آن را مصرف کند، موجب ضمان وی نمی‌شود.

· فوت هبه کننده قبل از تحویل

مسأله 1288. اگر هبه‌کننده قبل از تحویل دادن مالی که بخشیده بمیرد، عقد هبه باطل و منفسخ شده و مال به ورثۀ او منتقل می‌شود.

همین طور، با مرگ کسی که مال به او بخشیده شده قبل از تحویل، عقد هبه باطل و منفسخ می‌شود و در هر دو صورت اگر بخواهند هبه محقّق شود، باید مالک یا مالکین فعلی، دوباره آن را هبه کنند و قبول و تحویل صورت گیرد.


[1114]. منظور از ولیّ شرعی نابالغ یا مجنون، در فصل «حَجْر» بیان می­شود.
[1115]. منظور دینی است که در ذمّۀ بدهکار می‌باشد؛ مانند قرض، ثمن معاملۀ نسیه، اجرت کار و مهریۀ بانوان.
[1116]. به عنوان «مُصالح» (صلح کننده).
[1118]. زیرا این نقل اعتباری که پس از مصالحه از طریق شبکۀ شتاب انجام شده، نوعی حواله محسوب می‌شود به این صورت که مصالحه کننده‌، طلبکار خود (متصالح) را به بانک ‌حواله می‌دهد و حوالۀ مذکور که مورد پذیرش بانک است از مصادیق حواله بر مدیون محسوب می‌شود؛ البتّه اگر مصالحه کننده از بانک شرعاً طلبکار نباشد و مثلاً از یارانۀ خود در حساب پس‌انداز که هنوز آن را قبض نکرده و به ملکیّت شرعی وی در نیامده، مبلغی را به دیگری منتقل ‌نماید، از مصادیق حواله بر بری محسوب می‌شود و در هر حال، حوالۀ مذکور صحیح می­باشد.
[1119]. همین طور، اگر فردی که مبلغی را در حساب پس‌انداز خویش از بانک طلبکار است (مثلاً علی)، آن را با نقل اعتباری به دیگری (مثلاً حسن) هبه کند و حسن نیز آن را به همین صورت به شخص ثالثی (مثلاً حسین) هبه نماید یا از او کالایی بخرد و با نقل اعتباری وجه مذکور، ثمن آن را بپردازد، چنانچه حسین پول را از بانک دریافت و قبض نماید، ‌قبض حسین در حکم قبض حسن محسوب می‌شود. ‌بنابراین، هبۀ اوّل پس از تحقّق قبض به صورت صحیح منعقد می‌گردد.