مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.

توضیح‌ المسائل جامع

زکات طلا و نقره

کسی که طلا و نقره دارد، در صورت دارا بودن شرایط عمومی که قبلاً ذکر شد و شرایط اختصاصی که خواهد آمد، باید زکات طلا و نقرۀ خویش را بپردازد.

· شرایط اختصاصی تعلّق زکات به طلا و نقره

o شرط اوّل و دوّم: مالک طلا و نقره، بالغ و نیز در تمام سال عاقل باشد

مسأله 915. اگر مالک طلا و نقره، بچّۀ نابالغ یا فرد دیوانه [563] باشد، به طلا یا نقرۀ مذکور زکات تعلّق نمی‌گیرد و هنگامی که فرد، بالغ یا عاقل شد، در صورت جمع بودن سایر شرایط ثبوت زکات، از آن زمان، سال مربوط به زکات آغاز می‌شود.

مسأله 916. اگر صاحب طلا و نقره در تمام سال یا مقداری از آن، مست یا بیهوش شود، زكات از او ساقط نمی‌شود.

o شرط سوّم: طلا یا نقره به حدّ نصاب معیّن برسد

مسأله 917. طلا دو نصاب دارد:

نصاب اوّل: «20­ دینار» است (20 مثقال شرعی طلای مســـکوک) و مقــدار مذکور - بنا بر آنچه گفته شده - معادل پانزده مثقال معمولی [564] طلای مسکوک (سکّۀ طلا) می‌باشد؛

پس وقتی طلا به نصاب مذکور برسد، چنانچه سایر شرایط تعلّق زکات را هم داشته باشد، انسان باید «یک چهلم» آن (5/2 درصد) را بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد، زكات آن واجب نیست.

نصاب دوّم: «4­ دینار» است (4 مثقال شرعــی طلای مســکوک) و مقدار مــذکــور - بنا بر آنچه گفته شده - معادل 3 مثقال معمولی طلای مسکوک (سکّۀ طلا) است؛

یعنی اگر 3­ مثقال معمولی به 15 مثقال معمولی سابق اضافه شود، باید زكات تمام 18 مثقال معمولی را از قرار «یک چهلم» (5/2 درصد) بدهد و اگر كمتر از 3 مثقال معمولی اضافه شود، فقط باید زكات 15 مثقال معمولی آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد؛

همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر 3 مثقال معمولی اضافه شود، باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده زكات ندارد.

مسأله 918. نقره دو نصاب دارد:

نصاب اول: «200 درهم» که بنا بر آنچه گفته شده، معادل «105» مثقال معمولی [565] است كه اگر نقره به «105» مثقال معمولی برسد و شرایط دیگر را هم داشته باشد، انسان باید «یک چهلم» آن (5/2 درصد) را بابت زكات بدهد و اگر به این مقدار نرسد، زكات آن واجب نیست.

نصاب دوّم: «40 درهم» که بنا بر آنچه گفته شده، معادل «21» مثقال معمولی است؛

یعنی اگر «21» مثقال معمولی به «105» مثقال معمولی اضافه شود، باید زكات تمام «126» مثقال معمولی را از قرار «یک چهلم» (5/2 درصد) بدهد و اگر كمتر از «21» مثقال معمولی اضافه شود، فقط باید زكات «105» مثقال معمولی آن را بدهد و زیادی آن زكات ندارد؛

همچنین است هر چه بالا رود، یعنی اگر «21» مثقال معمولی اضافه شود، باید زكات تمام آنها را بدهد و اگر كمتر اضافه شود، مقداری كه اضافه شده و كمتر از «21» مثقال معمولی است، زكات ندارد.

مسأله 919. اگر فرد، شک داشته باشد كه طلا یا نقره به حدّ نصاب رسیده است یا نه، بنابر احتیاط واجب در صورت امکان باید تحقیق و جستجو كند.

مسأله 920. كسی كه طلا یا نقرۀ او به اندازۀ نصاب است - هرچند زكات آن را داده باشد - تا وقتی از نصاب اوّل كم نشده است و سایر شرایط وجوب زکات نیز جمع باشد، هر سال باید زكات آن را بدهد.

o شرط چهارم: طلا یا نقره، مسکوک (سکّۀ طلا یا نقره) بوده و معامله با آن رایج باشد [566]

مسأله 921. اگر معامله با طلا و نقرۀ مسکوک (سکّۀ طلا و نقره) رایج باشد، هرچند نقش سکّه از بین رفتهباشد، باید زكات آن پرداخت شود، ولی اگر از رواج افتاده باشد، زكات ندارد، هرچند نقش سكّۀ آن باقی باشد.

مسأله 922. سکّۀ طلا و نقره‌ای كه بانوان برای زینت به كار می‌برند، در صورتی كه رواج معامله با آن باقی باشد، یعنی سکّۀ طلا و نقره به عنوان پول در معاملات بکار گرفته ‌شوند، بنابر احتیاط، زكات آن واجب است؛

ولی اگر معامله با آن رایج نباشد، زكاتش واجب نیست. همچنین، زیورآلات طلا و نقرۀ غیر مسکوک، زکات ندارد.

مسأله 923. در زمان کنونی که طلا و نقره به عنوان پول در معاملات بکار گرفته نمی‌شود، اسکناس و پول‌های کاغذی یا پول‌های فلزّی که از غیر طلا و نقره مثل نیکل ساخته می‌شود، حکم سکّۀ طلا و نقره را ندارد.

مسأله 924. نصاب طلا و نقره جداگانه حساب می‌شود. بنابراین، كسی كه هم سکّۀ طلا و هم نقره دارد، اگر هیچ كدام آنها به اندازۀ نصاب اوّل نباشد، مثلاً «104» مثقال بازاری سکّۀ نقره و «14» مثقال بازاری سکّۀ طلا داشته باشد، زكات بر او واجب نیست، هرچند هر دو با هم به حدّ نصاب برسد.

o شرط پنجم: فرد یک سال زکاتی - با وجود سایر شرایط عمومی و اختصاصی - مالک سکّه طلا یا نقره باشد

مسأله 925. اگر سکّۀ طلا و نقره در بین یازده ماه، از ملکِ فرد خارج شود یا از نصاب اوّل سکّۀ طلا و نقره كمتر شود، زكات بر او واجب نیست؛ امّا اگر بعضی از شرایط بعد از تمام شدن ماه یازدهم و ورود به ماه دوازدهم از بین برود، زکات به سکّۀ طلا یا نقرۀ مذکور تعلّق گرفته است.

مسأله 926. اگر فرد در بین یازده ماه، سکّۀ طلا و نقره‏ای را كه دارد با شیء دیگری عوض نماید یا آنها را آب كند (ذوب نماید)، زكات بر او واجب نیست؛

ولی اگر برای فرار از پرداخت زكات، آنها را با طلا و نقرۀ مسکوک (سکّۀ طلا و نقره) دیگر عوض كند، یعنی سکّۀ طلا را با سکّۀ طلا یا نقره عوض نماید یا سکّۀ نقره را با سکّۀ نقره یا طلا عوض نماید و سایر شرایط تعلّق زکات هم تا تمام شدن ماه یازدهم باقی بماند، احتیاط واجب آن است كه زكاتش را بدهد.

مسأله 927. اگر فرد در ماه دوازدهم، سکّۀ طلا و نقره‌ای که مشمول زکات است را آب كند (ذوب نماید)، باید زكات آنها را بدهد و چنانچه به سبب ذوب كردن، وزن یا قیمت آنها كم شود، باید زكاتی را كه پیش از ذوب كردن بر او واجب بوده بپردازد.

مسأله 928. اگر در سکّۀ طلا یا نقره‏ای ‌که مشمول زکات است، بیشتر از اندازۀ معمول، فلز دیگری باشد، اگر به آن عرفاً «سکّۀ طلا» یا «سکّۀ نقره» بگویند، در صورتی كه به حدّ نصاب برسد زكاتش واجب است، هرچند خالصش به حدّ نصاب نرسد؛

ولی اگر به آن عرفاً «سکّۀ طلا» و «سکّۀ نقره» نگویند، زكاتش واجب نیست، هرچند خالصش به حدّ نصاب برسد.

مسأله 929. اگر سکّۀ طلا یا نقره ‏به مقدار معمول با فلز دیگری مخلوط باشد، چنانچه زكات آن را از سکّۀ طلا یا سکّۀ نقره‏ای كه بیشتر از معمول فلز دیگر دارد یا از پولی غیر از سکّۀ طلا و نقره بدهد، ولی به قدری باشد كه قیمت آن به اندازۀ قیمت زكات واجب بر او باشد، اشكال ندارد.

o شرط ششم: مالک سکّه طلا و نقره بتواند عرفاً در اموال مذکور تصرّف نماید

مسأله 930. اگر مالک طلا یا نقرۀ مسکوک (سکّۀ طلا یا نقره) به سبب وجود مانع یا عاملی برای مدّت قابل توجّهی نتواند در مالش تصرّف نماید، مثل آنکه مالش به سرقت رفته یا غصب شده یا گم شده باشد، آن مال زکات ندارد.

· زمان پرداخت زکات سکّه طلا و نقره

مسأله 931. فرد باید زكات سکّۀ طلا و نقره را بعد از تمام شدن ماه یازدهم، به فقیر بدهد یا از مال خود جدا نماید و حکم تأخیر پرداخت زکات، در مسألۀ «1014» خواهد آمد.


[563] حتّی ‌اگر فرد در دوره‌ای ‌از سال دیوانه باشد، زکات بر او واجب نمی‌شود؛ البتّه اگر در طول سال تنها برای مدّت یک ساعت و مانند آن دیوانه شود، در صورت جمع بودن سایر شرایط زکات واجب می‌شود.
[564] مثقال معمولی، مثقال بازاری یا صیرفی هم نامیده می­شود و توضیح مقدار آن به «گرم» در جلد چهارم، فصل «دیات» ذکر می‌گردد.
[565] همان.