مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.

توضیح‌ المسائل جامع

احکام وصیّ

· شرايط وصیّ

مسأله 1106. «وصىّ» بايد دارای شرايط ذيل باشد:

1. عاقل باشد؛ 2. بالغ باشد (بنابر مشهور)؛

3. بنابر احتیاط واجب مسلمان باشد (اگر وصیّت کننده مسلمان است)؛

4. مورد اطمینان باشد.

توضیح این موارد، در مسائل بعد ذکر می‌شود.

o 1. عاقل باشد

مسأله 1107. وصیّ قراردادن مجنون صحيح نيست و اگر انسان شخص عاقلی را وصیّ قرار دهد، سپس شخص مذكور ديوانه شود، در صورتى كه جنون او دائمى باشد، وصایت وی باطل مى­شود و اگر ادوارى باشد، تصرّفات او در حال هوشيارى صحيح می­باشد.

o 2. بالغ باشد (بنابرمشهور)

مسأله 1108. وصیّ قرار دادن بچۀ نابالغ ممیّز به این قصد كه قبل از زمان بلوغش به تنهایی و بدون اجازۀ ولیّش به وصیّت عمل نماید، محلّ اشكال است و مراعات مقتضای احتیاط در این مورد ترک نشود. بنابراین، اگر چنین وصیّتی صورت گرفته، بنابر احتياط واجب عمل به وصیّت با توافق بین وی و حاكم شرع انجام شود؛

امّا اگر مقصود وصيت كننده اين باشد كه فرد مذكور قبل از بلوغ با اذن ولیّش يا بعد از بلوغ به وصیّت عمل نماید، وصایت وی صحيح می­باشد.

مسأله 1109. وصیّ قرار دادن بچّۀ نابالغ به همراه شخص بالغ صحیح است، چه منظور وصیّت کننده این باشد که شخص بالغ صبر کند تا نابالغ، بالغ شده و بعد با هم به وصیّت عمل نمایند یا آنکه شخص بالغ مجاز باشد تا قبل از بلوغ وی به تنهایی به مفاد وصیّت عمل نماید؛

در صورت اوّل، اگر نیاز به تصرّفات فوری است مانند ادای بدهی متوفّیٰ که طلبکار آن را مطالبه می­کند، این کار با اجازه از حاکم شرع انجام شود و در صورت دوّم، اگر بچّۀ نابالغ، بالغ شد، از زمان بلوغ با مشارکت هم به وصیّت عمل می‌نمایند و وی حقّ اعتراض نسبت به اموری از وصیّت که شخص مذکور قبل از بلوغ وی انجام داده ندارد؛ مگر آنکه ثابت شود که خلاف وصیّت عمل کرده است.

o 3. بنابر احتیاط واجب مسلمان باشد (در صورتی که وصیّت کننده مسلمان است)

مسأله 1110. اگر وصیّت کننده مسلمان است، بنابر احتیاط واجب باید وصیّ وی نیز مسلمان باشد. بنابراین، اگر وصیّ فرد مسلمان مرتد شود باقی بودن وصایتش محلّ اشکال است، هرچند دوباره مسلمان شود؛ مگر آنکه وصیّت کننده تصریح کرده بر اینکه در صورت بازگشت مجدّد وی به اسلام، وصیّ او باشد.

o 4. مورد اطمینان باشد

مسأله 1111. وصیّ باید مورد اطمينان و وثوق باشد كه به وصيت عمل خواهد كرد، ولی لازم نيست عادل باشد؛

البتّه، رعایت شرط مذکور در امورى كه بر وصیّت كننده واجب است و آنچه راجع به تصرّف در مال يتيم و مانند آن است بنابر فتوىٰ لازم مى­باشد و امّا لزوم رعایت این شرط در غیر امور مذكور - مثل اینكه ثلث مال وی در كارهاى خير و امور مستحبی مصرف شود - بنابر احتياط واجب است.

مسأله 1112. اگر وصیّت کننده «شخص عادلی» را وصیّ خود قرار دهد و آن شخص فاسق شود:

الف. چنانچه از قرائن و شواهد معلوم باشد که وصایتش مقیّد به عدالت بوده؛ وصیّ بودن وی باطل می­شود، هرچند توبه نموده و دوباره عادل شود، مگر آنکه از قرائن و شواهد فهمیده شود که در صورت توبه و عادل شدن، مجدّد وصیّ وی باشد.

ب. مقیّد بودن وصایت به عدالت معلوم نباشد؛ در این صورت با فاسق شدن، وصیّ بودن وی باطل نمی­شود.

این حکم، در موارد مشابه نیز جاری می­گردد. [934]

o وصیّ قرار دادن زن، نابینا، لال و وارث

مسأله 1113. وصیّ بودن زن برای مرد و بالعکس اشکال ندارد؛ همین طور، وصیّ قرار دادن نابینا یا لال یا یکی از ورثه صحیح است.

o وصیّ قرار دادن شخصیّت حقوقی

مسأله 1114. انسان می­تواند وصیّ خود را شخصیّت حقوقی - مانند مؤسّسۀ خیریّه مشخّص - که دارای ساختار معیّن در تصمیم‌گیری و مدیریّت است قرار دهد.

· قبول وصایت

مسأله 1115. اگر انسان بفهمد شخصی او را وصىّ قرار داده است، چنانچه به اطلاع وصيّت كننده برساند كه حاضر نيست وصیّ او باشد، لازم نيست بعد از وفات او، امر وصایت را عهده­دار شود، هرچند وصیّت کننده بعد از ردّ وصیّت دوباره شخص مذکور را بدون اطلاع، وصیّ خود قرار داده و وی به سبب عدم اطلاع از این امر، وصایت را رد نکرده باشد.

مسأله 1116. اگر انسان پيش از وفات وصیّت کننده نفهمد كه او را وصىّ كرده يا بفهمد و به او اطلاع ندهد كه براى اجرای وصیّت حاضر نيست، در صورتى كه مشقّت زيادی که معمولاً قابل تحمّل نیست (حَرَج)­ نداشته باشد، [935] بايد وصایت را به عهده بگیرد.

همین طور، چنانچه فرد پيش از وفات وصیّت­ كننده، زمانی عدم پذیرش وصایت را به او خبر دهد كه به جهت شدّت مرض يا مانع ديگر، وصیّت کننده نتواند ديگرى را وصیّ قرار دهد، بنابر احتياط واجب بايد وصایت را به عهده گیرد.

شایان ذکر است، از حکم ذکر شده در این مسأله، دو مورد استثتا می­شود که در مسائل «1117 و 1118» ذکر می­شود.

مسأله 1117. اگر وصیّت كننده تصریح نماید كه وصیّ باید مجاناً وصیّت را اجرا نماید یا نشانه و قرینه­ای بر این امر باشد و از طرفی عمل به وصیّت از اعمالی باشد كه عرفاً اجرت به آن تعلّق می­گیرد، وصیّ می­تواند چنین وصایتی را در موارد فوق قبول ننماید و در این صورت، اجرای وصیّت بر عهدۀ وی واجب نیست.

مسأله 1118. اگر فرد وصیّت نماید كه شخص معیّنی بعد از وفاتش او را غسل دهد یا كفن نماید یا بر بدنش نماز میّت بخواند یا خودش (مباشرةً) به نیابت از او حج انجام دهد یا نماز و روزۀ قضای وی را به جا آورد، در این صورت بر وی قبول چنین وصیّتی و انجام امور مذكور واجب نیست، حتّی در مواردی كه بنابر مسألۀ «1116» قبول وصایت و اجرای وصیّت بر شخص واجب است؛ [936]

ولی چنانچه در زمان حیات وصیّت كننده، انجام آن امور را به‌طور مجّانی قبول كرده، احتیاط واجب است به تعهّد و وعدۀ خویش عمل نماید و اگر بین وصیّت كننده و شخص مذكور برای انجام آن امور قرارداد شرعی مثل اجاره صورت گرفته باشد، وظیفۀ آن شخص تابع نوع قرارداد می­باشد.

مسأله 1119. اگر قبل از اينكه وصیّت كننده شخصى را وصىّ خويش قرار دهد، آن شخص بگوید: «قبول نمی­كنم كه من را وصیّ قرار دهی یا مرا وصیّ قرار نده»، ولی باز هم وصیّت كننده همان شخص را وصیّ خویش قرار دهد، گفتۀ شخص مذكور (کسی که وصیّ قرار داده شده)، اثری ندارد و احكام وصایت كه در مسألۀ«1116» بیان شده در مورد وی جاری می­شود.

· قرار دادن دو یا چند نفر به عنوان وصیّ

مسأله 1120. فردی که وصیّت می‌کند، می­تواند دو يا چند نفر را وصىّ خويش قرار دهد و در اين صورت چنانچه اجازه داده كه هر كدام به‌طور مستقل به وصيّت عمل كنند، لازم نيست در عمل به آن از يكديگر اجازه بگيرند؛

امّا چنانچه اجازه نداده و گفته باشد همه با هم به وصيّت عمل كنند، بايد با نظر يكديگر به وصيّت عمل نمايند.

همین طور، اگر در وصيّت نسبت به مستقل یا مشترک بودن آنان تصريحی نشده، بايد با نظر يكديگر به وصيّت عمل نمايند؛ مگر آنكه قرينه و نشانه­ای بر مستقل بودن هر یک وجود داشته باشد.

مسأله 1121. هر گاه فرد شخصی را وصیّ قرار دهد و بگوید: «در صورت فوت یا غایب شدن یا جنونِ [937] وصیّ، شخص معیّن دیگری وصیّ باشد»، وصیّ دوم در صورتی حقّ عمل به وصیّت را دارد كه یکی از امور مذكور برای وصیّ اول محقّق شود.

· اختلاف بین دو یا چند وصیّ در عمل به وصیّت

مسأله 1122. اگر وصيّت كننده، دو نفر را به‌طور مشترک وصىّ خويش قرار دهد و بين آنان در عمل به وصیّت اختلاف نظر پيش آيد، به صورتی كه اختلاف آنان موجب معطّل ماندن عمل به وصيّت گردد، چنانچه منشأ اختلاف آنان وجود مانع شرعى براى هر كدام از موافقت با ديگرى نباشد، حاكم شرع آنان را مجبور مى‏كند تا با هم به وصيّت عمل كنند؛

در صورتی که دو وصیّ از حاکم شرع اطاعت نكنند يا منشأ اختلاف وجود مانع شرعى براى هر کدام در عمل مطابق نظر دیگری باشد، [938] حاكم شرع مطابق با آنچه مصلحت می­بیند شخص ديگرى را به يكى از آن دو نفر ضميمه مى‏نمايد و آن دو به وصیّت عمل می‌نمایند.

· فاقد شرایط شدن دو یا چند وصیّ

مسأله 1123. اگر كسى دو نفر را به صورت اشتراكى وصىّ قرار دهد، چنانچه يكى از آن دو، بعضی از شرایط وصیّ بودن را از دست بدهد مثل اینكه بميرد يا ديوانه شود، چنانچه معلوم باشد كه مقصود وصیّت كننده در چنين صورتى مستقل بودن وصیّ دیگر است، وی به تنهایی مطابق وصیّت عمل می­نماید، وگرنه حاكم شرع يک نفر ديگر را به جاى او معيّن مى‏كند، تا هر دو با موافقت هم به وصیّت عمل نمایند؛

امّا اگر هر دو نفر بعضی از شرایط وصیّ بودن را از دست بدهند، حاكم شرع دو نفر ديگر را به جای آنان معيّن مى‏كند، ولى در این صورت چنانچه يک نفر بتواند وصيّت را عملى كند، معيّن كردن دو نفر لازم نيست.

· تعیین وصیّ دیگر توسط وصیّ

مسأله 1124. وصیّ نمى‏تواند در زمان حیات خویش، خود را از وصایت عزل نمايد و شخص ديگرى را به عنوان وصىّ از طرف متوفّیٰ معيّن كند.

مسأله 1125. وصیّ نمی­تواند برای انجام وصایای متوفّیٰ، شخص دیگری را برای بعد از وفات خویش وصیّ قرار دهد؛ مگر آنكه وصیّت كننده به او اجازۀ تعیین وصیّ را داده باشد.

· وکیل گرفتن وصیّ

مسأله 1126. وصیّ می­تواند برای اجرای تمام یا بخشی از وصایای متوفّیٰ شخص یا اشخاص مورد اعتمادی را وكیل نماید؛ مگر آنكه نشانه و علامتی باشد كه معلوم شود وصیّت كننده ولایت بر امور مذكور را از خودِ وصیّ (مباشرةً) خواسته است.

· عدم توانایی وصیّ در عمل به وصیّت به صورت انفرادی

مسأله 1127. اگر وصىّ به جهت پیری و مانند آن نتواند به تنهايى وصایای متوفّیٰ را انجام دهد و این کار هرچند با وكيل گرفتن يا اجیر كردن شخص ديگر (در موارد مجاز) نیز برایش مقدور نباشد، حاكم شرع براى كمک به او فرد ديگری را معيّن مى‏كند.

· تعیین نشدن وصیّ توسط وصیّت کننده

مسأله 1128. اگر وصیّت كننده برای عمل به وصایای خویش وصیّ معیّن نكرده باشد، [939] امر تعیین وصیّ با حاكم شرع می­باشد و اگر دسترسى به حاكم شرع يا نمايندۀ او ممكن نباشد، بعضی از مؤمنين عادل اين كار را عهده­دار مى­شوند.

مسأله 1129. اگر وصیّت کننده ولایت وصیّ را مقیّد به مورد خاصّی نماید، مانند فروش مغازه­اش و صرف آن بر فقرا و برای اجرای سایر وصایا وصیّ معیّن نکند، ولایت برای اجرای سایر وصایا با حاکم شرع یا کسی که وی منصوب کرده می‌باشد.

مسأله 1130. اگر وصیّت كننده فردی را به عنوان وصیّ انتخاب كرده باشد و وی قبل از عمل به تمام وصایا بمیرد، در صورتی كه وصیّت کننده برای بعد فوت او وصیّ دیگری معیّن نكرده، اختیار تعیین وصیّ با حاكم شرع می­باشد.

· موارد امین بودن وصیّ و حکم خیانت وی

مسأله 1131. وصیّ نسبت به اموالی كه در اختیار او قرار داده شده، «امین» محسوب می‌شود. بنابراین، در صورتی كه در نگهداری از ‌آنها كوتاهی نکند و تصرّف غیر مجاز نیز ننماید، ضامن نیست.

مسأله 1132. اگر وصیّ به جهت خیانت یا فسق و مانند آن وصایتش باطل شود، نسبت به اموالی كه در اختیار دارد تا هنگامی كه آن را به شخصی كه امر وصایت مربوط به اوست تحویل ندهد، ضامن می­باشد.

مسأله 1133. اگر از وصیّ خیانتی سر زند، چنانچه وصایت او مقیّد به امین بودنش بوده، وصایت وی باطل می­شود و حاكم شرع شخص دیگری را به جای وی وصیّ قرار می­دهد؛

امّا چنانچه وصایت مقیّد نبوده، حاكم شرع فرد امینی را برای پیشگیری از خیانت، به وی ضمیمه می­نماید و اگر این امر ممكن نباشد یا مفید فائده واقع نشود، حاكم شرع وصیّ را عزل كرده و شخص دیگری را به جای او انتخاب می‌كند.

شایان ذكر است، حكم مذكور [940] در موردی است كه وصیّت كننده فرد دیگری را به عنوان وصیّ انتخاب نكرده باشد، وگرنه وی وصیّ محسوب می­شود. [941]

· اجرت کار وصیّ

مسأله 1134. اگر بین وصیّت كننده و وصیّ نسبت به مقدار اجرت كارهایی كه وی انجام می­دهد توافقی نشده باشد و نشانه و قرینه­ای بر اینكه مقصود وصیّت كننده، انجام كارها به صورت مجّانی است نباشد، چنانچه عمل به وصیّت از اعمالی است كه عرفاً اجرت به آن تعلّق می­گیرد، وصیّ مستحقّ اجرت المثل عمل خویش می­شود؛ مگر آنکه به قصد مجانیّت آن را انجام داده باشد. [942]

· تفاوت نظر اجتهادی یا تقلیدی وصیّت کننده با وصیّ در عمل به وصیّت

مسأله 1135. اگر آنچه وصیّت شده حسب اجتهاد یا تقلید وصیّت کننده، جایز باشد، ولی حسب اجتهاد یا تقلید وصیّ جایز نباشد، وصیّ نمی­تواند وصیّت مذکور را اجرا نماید؛

مانند اینکه مرجع تقلید وصیّت کننده، قرض مشروط به دریافت کارمزد یا دیر‌کرد (خسارت تأخیر تأدیۀ دین) را ربا نداند و وصیّت نماید وصیّ، ثلث مالش را به نیازمندان قرض دهد، مشروط به اینکه قرض گیرنده مبالغی را بابت کارمزد یا در صورت تأخیر در ادای دین بابت دیر‌کرد بپردازد و مرجع تقلید وصیّ آن را ربا بداند.

مسأله 1136. اگر آنچه وصیّت شده، حسب اجتهاد یا تقلید وصیّت کننده جایز نباشد، ولی حسب اجتهاد یا تقلید وصیّ جایز باشد، وصیّ باید مطابق وصیّت مذکور عمل نماید؛

مانند اینکه مرجع تقلید وصیّت کننده تنزیل چک مدّت­دار را به مبلغ کمتر ربا بداند و وی نسبت به مطالبات مدّت­دار خود از دیگران (چک­های مدّت­دار) که سررسید آن بعد از وفاتش است وصیّت کند که وصیّ، آنها را بعد از فوت به مبلغ کمتر به صورت نقد نزد شخص ثالثی بفروشد (تنزیل نماید) و پول آن را صرف فقرا کند و مرجع تقلید وصیّ، این کار را ربا نداند.

· راه‌های اثبات وصایت (وصیّ بودن)

مسأله 1137. اگر فردی بگويد: «من و صىّ ميّتم كه مال او را به مصرفى برسانم»، در صورتی ادّعای وی پذیرفته می­شود که:

الف. یقین یا اطمینان - از راه‌های عقلایی - به راستی آن حاصل شود؛

ب. دو مرد عادل (بیّنه) شهادت به راستی گفتارش دهند و وی را تصدیق نمایند و وصایت فرد با شهادت زنان (چه انفرادى و چه به ضميمه مردان) ثابت نمی‌شود؛

البتّه، اگر وصیّت متوفّیٰ مربوط به افراد قاصر [943] یا عناوین عامّه مانند فقرا یا سادات یا جهات عامّه مانند تعلیم قرآن یا معالجۀ بیماران یا مساجد و مشاهد مشرّفه و امثال آن یا مربوط به خودِ متوفّیٰ باشد، مانند اجیر گرفتن نسبت به نماز و روزۀ قضای وی یا زیارت حضرت سیّد الشهداء† به نیابت وی، کسی که می­داند مدّعی وصایت، وصیّ شرعی متوفّیٰ نیست و وی به دروغ خود را وصیّ معرّفی کرده - خصوصاً اگر خیانتی در عمل به وصیت از او دیده - می­تواند وصایت وی را انکار کرده و تقاضای مرافعۀ شرعیه نزد حاکم شرع نماید.


[934] بنابراین، اگر وصیّت کننده شخصی را که امام جماعت مسجد معیّنی است وصیّ خود قرار دهد، مقیّد به اینکه امامت در آن مسجد را ادامه دهد، چنانچه شخص مذکور از امام جماعت بودن در آن مسجد انصراف دهد، وصایتش باطل می­شود.
[935] لازم به ذكر است اگر وصیّت مشتمل بر اموری باشد كه اجرای بعضی از آنها حرجی نیست، عهده‌دار شدن آن امور بر وصیّ واجب است.
[936] فرق این مسأله با مسألۀ «1116» آن است كه در مسألۀ «1116»، فرد وصیّت نموده شخصی بعد از وفاتش «ولایت» امور مذكور را به عهده گیرد، طوری كه بتواند خودش یا فردی كه او معیّن می­كند آن امور را انجام دهد، ولی در این مسأله، فردِ وصیت كننده انجام آن امور را از خودِ شخص (مباشرةً) خواسته است.
[937] یا عذرهای معیّن دیگر.
[938] مثل اينكه نظر اجتهادی یا تقلیدی هر کدام از دو وصیّ با دیگری در عمل به وصیّت مخالف هم باشد؛ مشابه آنچه در مورد اختلاف نظر اجتهادی یا تقلیدی وصیّت کننده با وصیّ در مسألۀ «1135» ذکر می­شود.
[939] مثل اينكه وصیّت کننده بگويد: «وصيّت مى­كنم از جانب من حج به جا آورده شود يا به نيابت از من نماز و روزۀ قضا انجام شود» و شخصی را به عنوان وصیّ برای اجرای وصیّت معیّن نکند.
[940] انتخاب وصیّ توسط حاکم شرع.
[942] شایان ذكر است، حكم اجرت كسی كه به عنوان «قیّم شرعی بر ایتام» تعیین می­شود، در مسألۀ «1146» خواهد آمد.
[943] مانند بچّۀ نابالغ، مجنون یا سفیه که ولیّ شرعی همچون پدر و پدربزرگ نداشته و ولایت وی با حاکم شرع است.