مركز ارتباط حضرت آیت الله العظمی سید علی حسينى سیستانی (مد ظله) در لندن، اروپا، شمال و جنوب امریکا است.

توضیح‌ المسائل جامع

آداب و احكام مربوط به تولّد فرزند

مسأله 368. برخی از اموری که انجام آن پس از تولّد فرزند مستحب است عبارتند از:

1. شستن نوزاد بعد از تولّد، در صورتی که ایمن از ضرر باشد.

2. اذان گفتن در گوش راست و اقامه گفتن در گوش چپ نوزاد در روز تولّدش، قبل از آنکه بند نافش بیفتد. [312]

3. رساندن مقداری از آب فرات و تربت حضرت ابی عبداللّه الحسین سيّد الشهداء† به کام نوزاد.

4. ولیمه دادن در روز تولّد نوزاد؛ البتّه تأخير آن برای زمان کوتاه مانند چند روز، اشكال ندارد.

5. تراشیدن سر نوزاد در روز هفتم تولّد وی، در صورت ایمن بودن از ضرر و صدقه دادن طلا و نقره هم وزن موهاى تراشيده شدۀ وی و مكروه است كه قسمتی از سر را بتراشند و قسمت ديگری را باقی بگذارند.

6. «عقیقه» با توضیحی که در مسائل بعد ذکر می‌شود.

7. «خَتنه» با توضیحی که در مسائل بعد ذکر می‌شود.

8. انتخاب نام نیک برای نوزاد؛

مثلاً اگر پسر است با نام­های پیامبران به ويژه نام پیامبر اسلام ˆ یا ائمّۀ معصومين‰ یا نام­هایی که مشتمل بر بندگی خداوند متعال باشد مانند عبداللّه و عبدالرّحمٰن نام‌گذاری نمایند؛ اگر دختر است، از نام­هاى زنان صالحه به ويژه حضرت فاطمهƒ انتخاب نمایند و نام‌گذاری فرزند به اسم دشمنان اهل بیت‰ مكروه است. [313]

شایان ذکر است، در نام‌گذاری فرزند باید به دو نکته توجّه شود:

الف. نام گذاری فرزند به اسم ذات خداوند متعال «اللّه» و صفاتی که برای غیر خداوند متعال به کار نمی­رود، مانند «رحمان» بدون ذکر کلمۀ «عبد» جایز نیست؛ بلکه نام‌گذاری فرزند به «إلٰه» بنابر احتیاط لازم ترک شود. [314]

ب. نام‌گذاری فرزند به صفاتی که غالباً برای خداوند متعال به کار می­رود، طوری که اگر به صورت مطلق و بدون توضیح و نشانه­ای ذکر شود برداشت می‌شود که منظور از آن خداوند متعال می­باشد مانند «رَبّ»، «خالق»، «رَزّاق» بدون ذکر کلمۀ «عبد»، بنابر احتیاط لازم جایز نیست.

٭ درادامه به ذکر چند روایت در «فضیلت انتخاب نام نیک» اشاره می­شود:

از امام باقر† روایت شده که فرمودند: «راست­ترین نام­ها نامی است که از بندگی خدا در آن باشد و برترین آنها اسامی پیامبران است». [315]

در حدیث است که امام کاظم† فرمودند: «نخستین احسانی که مرد به فرزند خود می­کند این است که نام نیکویی برایش انتخاب کند، پس هر یک از شما نامی نیکو بر فرزندش قرار دهد». [316]

از امیر المؤمنین روایت شده که فرمودند: «حقّ پدر بر فرزند آن است که اسم نیکو برایش انتخاب نماید و خوب تربیتش کند و به او قرآن بیاموزد». [317]

سلیمان جعفری از امام کاظم† روایت می­کند که آن حضرت ­فرمودند:

«در خانه­اى كه در آن اسم محمّد يا احمد يا على يا حسن يا حسين يا جعفر يا طالب یا عبداللّه يا فاطمه (از بانوان) باشد، فقر و نیاز وارد نمى­شود». [318]

در حدیث از جابر نقل شده که هنگامی که امام باقر† خواستند سوار بر مرکب شده و به عیادت یکی از شیعیان بروند، فرمودند: «ای جابر تو نیز دنبال من بیا، جابر می­گوید: من نیز به دنبال حضرت روانه شدم.

وقتی حضرت† به در آن خانه رسید، کودکی درب منزل آمد، امام باقر† به آن کودک فرمودند: اسم تو چیست؟

گفت: محمّد، امام† پرسیدند: کنیه­ات چیست؟ گفت: علی (یعنی ابو علی). امام باقر† فرمودند: تو به شدّت از شیطان دور شده­ای؛

زیرا شیطان هنگامی که بشنود کسی دیگری را به این نام صدا می­زند: ای «محمّد»، ای «علی»، ذوب می­شود همان طور که مس ذوب شود و هنگامی که بشنود کسی دیگری را به نام یکی از دشمنان ما صدا می­زند بلند شده و به وجد و طرب در می­آید و مشغول به نیرنگ و گمراهی می­شود». [319]

از امام صادق† روایت شده که پيامبر اكرم ˆ فرمودند: «کسی که صاحب چهار فرزند پسر شود و يكى از آنان را هم نام من قرار ندهد به من جفا كرده است». [320]

در حدیث است که رسول خدا ˆ فرمودند: «خانه­ای که نام محمّد در آن باشد، خداوند متعال رزق و روزیشان را وسیع گرداند؛ پس اگر فرزندانتان را محمّد نام نهادید آنان را نزنید و دشنام ندهید». [321]

از امام رضا† روایت شده که فرمودند: «خانه­ای که در آن نام محمّد باشد، اهل آن خانه بامداد و شامگاهشان توأم با خیر و برکت خواهد بود». [322]

در حدیث است که مردی را در روز قیامت می­آورند و نامش محمّد است. خدواند متعال خطاب به وی می­فرماید: «از من حیا نکردی و مرا معصیت کردی در حالی که همنام حبیب من رسول خدا ˆ بودی و من امروز حیا دارم تو را عذاب کنم در حالی که همنام حبیب من هستی». [323]

ابوهارون می­گوید: من در مدینه معمولاً همنشین امام صادق† بودم، مدّتی خدمت حضرت نرسیدم و بعد از چند روز دوباره محضر امام صادق† رفتم. حضرت† فرمودند: «ای ابا هارون چند روز است که تو را ندیدم؟ عرض کردم: صاحب پسری شده­ام، حضرت† فرمودند: مبارک باشد، چه اسمی برایش گذاشته­ای؟ عرض کردم: نامش را محمّد گذارده­ام.

حضرت امام صادق† با گونۀ مبارک به سمت زمین خم شدند و می­گفتند: محمّد محمّد محمّد تا جایی که نزدیک بود گونۀ مبارک حضرت به زمین برسد. سپس فرمودند: جان خودم و اولادم و اهلم و پدر و مادرم و تمام اهل زمین به فدای رسول خداˆ.

به این بچّه ناسزا نگویی و او را نزنی و به او بدی نکنی. سپس فرمودند: در زمین خانه­ای نیست که اسم محمّد در آن باشد مگر اینکه آن خانه در هر روزی تقدیس می­شود...». [324]

مسأله 369. شایسته است مؤمن وقتی مژدۀ ولادت فرزندش به وی داده می‌شود از اینکه او پسر است یا دختر سؤال نکند، بلکه از سلامتی و کامل بودن خلقتش بپرسد و اگر وی را سالم یافت حمد خداوند متعال را کرده و بگوید: [325] «الحَمْدُ لِلهِ الّذیٖ لَمْ یَخْلُقْ مِنّی خَلْقاً مُشَوَّهاً» [326] و اگر بعداً دانست که پسر است، شکر خداوند متعال را بر نعمتش به جای آورد و اگر دانست دختر است از انتخاب خداوند متعال برایش ناراحت نشود و در حدیث است که دختران «حسنات» و پسران «نعمت» هستند و به حسنات پاداش داده می­شود و از نعمت سؤال می­شود. [327]

· احکام عقيقه

مسأله 370. «عقيقه كردن» براى نوزاد - پسر یا دختر - در روز هفتم تولّدش مستحب است [328] و اگر از روز هفتم تأخير بیفتد - چه با عذر باشد و چه بدون عذر - مستحب بودن آن همچنان ثابت است.

مسأله 371. اگر نوزاد عقیقه نشده تا به حدّ بلوغ یا بزرگسالی برسد، مستحب است خودش هرچند تا آخر عمر، براى خویش عقيقه كند؛ بلكه اگر در زمان حياتش عقيقه نشود، می‌توان بعد از وفاتش برای او عقیقه نمود. [329]

مسأله 372. اگر بچّۀ نابالغ مالی داشته باشد، پدر یا پدربزرگ پدری وی می­توانند از مال خودِ بچّه برایش عقیقه نمایند.

مسأله 373. انسان می­تواند از مال خودش برای شخص دیگر - چه بالغ باشد و چه نابالغ - عقیقه نماید، هرچند این کار بدون اجازه از وی یا ولیّ شرعی او باشد.

مسأله 374. فردی که دارای دو یا چند فرزند است نمی­تواند به قصد عقیقۀ همۀ آنان، یک حیوان را به صورت مشترک ذبح نماید و لازم است هر حیوان، فقط برای عقیقۀ یک نفر لحاظ شود.

مسأله 375. عقيقه بايد «شتر» یا «گاو» یا «گوسفند» یا «بز» باشد و حيوان ديگر مانند مرغ، خروس، بوقلمون و شتر مرغ کافی نیست.

مسأله 376. مستحب است عقيقه چاق و فربه باشد و لازم نیست شرایط قربانی واجب عید قربان را داشته باشد.

مسأله 377. صدقه دادن پول عقيقه به جاى عقيقه کافی نیست؛ ولی چنانچه كسى در عيد قربان برای فرزندش قربانی نماید، برای عقیقۀ وی کافی است؛

این حکم، در جایی که فردی روز عید قربان برای خویش قربانى نماید نیز جاری است و توضیح آن در جلد دوّم احکام قربانی مستحب، مسألۀ «1291» ذکر شد.

مسأله 378. شکستن استخوان­های عقیقه اشکال ندارد، هرچند بهتر است در هنگام قطعه قطعه كردن عقيقه، تا حدّ امکان استخوان­هاى آن شكسته نشود.

شایان ذکر است، استحباب دفن كردن استخوان­هاى عقيقه، ثابت نشده و نیز اختیار پوست عقیقه با خود فرد است و می‌تواند هر گونه تصرّفی در آن بنماید. [330]

مسأله 379. گوشت عقیقه را می‌توان به صورت خام يا پخته توزیع نمود و می‌توان با آن غذايی پخته و جمعى از مؤمنين را دعوت کرده و اطعام نمود و بهتر آن است كه تعداد آنان ده نفر يا بيشتر باشد تا از آن بخورند و براى نوزاد دعا كنند. [331]

مسأله 380. پدر بچّه و کسانی که عائلۀ او هستند [332] مخصوصاً مادر بچّه، مکروه است از عقيقه بخورند؛ بلکه احتياط مستحب آن است که مادر بچّه از آن نخورد؛

البتّه، کراهت مذکور شامل پدربزرگ و مادربزرگ بچّه نمی­شود؛ مگر آنکه نان‌خورِ پدر بچّه باشند.

شایان ذکر است، اگر فرد بزرگ شده باشد و برای خود عقيقه كند، كراهت مذكور محفوظ است؛ [333] بلكه احتياط مستحب آن است كه خودِ او نيز از عقيقه مصرف نكند.

مسأله 381. دعاهايی برای هنگام ذبح يا نَحْر عقيقه [334] در روایات نقل و توصیه شده است؛ از جمله دعای ذیل:

«بِسْمِ اللّهِ وَبِاللّهِ اللَّهُمَّ عَقيٖقَةٌ عَنْ فُلَانٍ (به جای فُلَانٍ نام آن فرزند گفته می‌شود) لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَدَمُهَا بِدَمِهِ وَعَظْمُهَا بِعَظْمِهِ؛ اللَّهُمَّ اجْعَلْها وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللّهُ عَلَيْهِ وآلِه». [335]

· احكام خَتنه

مسأله 382. مستحب است‌ ولیّ شرعی نوزاد پسر (پدر يا پدربزرگ پدری) او را در روز هفتم تولّدش با ایمن بودن از ضرر، «خَتنه» نمايد و تأخير انداختن ختنه از روز هفتم جايز مى‌باشد؛

البتّه چنانچه ختنۀ پسر، تا سنّ بلوغ صورت نگیرد، بر خودش واجب است اقدام به آن نماید.

مسأله 383. اگر كافر ختنه نشده، مسلمان شود، واجب است كه ختنه شود، هرچند سالخورده باشد؛ مگر برای او ضرر قابل توجّه یا مشقّت فوق‌العاده که معمولاً تحمّل نمی‌شود (حَرَج) داشته باشد.

مسأله 384. مستحب است جهت ختنۀ فرزند، «وليمه» داده شود و اگر در روز هفتم يا قبل از آن ختنه صورت گیرد و در همان روز ولیمه­ای به عنوان«وليمۀ ختنه» و «وليمۀ تولّد» [336] انجام دهند کافی است و به هر دو مستحب عمل شده است.

مسأله 385. ختنه بودن، یکی از شرایط صحّت «طواف» مرد بالغ یا پسر بچّۀ نابالغ ممیّز است [337] و در این حکم، فرقی بین طواف واجب و مستحب نیست؛

امّا ختنه بودن بچّۀ نابالغ غیر ممیّز که ولیّش او را طواف می­دهد، از شرایط صحّت طواف وی نیست هرچند رعایت آن مطابق با احتیاط مستحب است.

شایان ذکر است، ختنه بودن از شرایط صحّت نماز و روزه و ساير عبادات نمی‌باشد.

مسأله 386. اگر فردی که ختنه نشده مستطیع شده و حج بر وی واجب شود، در صورتی که انجام ختنه در سال استطاعت ممکن باشد، ختنه کرده و حج مشرّف می­شود، وگرنه انجام حج را تأخیر انداخته تا ختنه نماید؛

امّا اگر ختنه کردن به مقدار واجب - که در مسألۀ بعد ذکر می­شود - اصلاً ممکن نباشد مانند اینکه ضرر داشته یا حَرَجی باشد، حجّة الاسلام از وی ساقط نمی­شود و احتیاط واجب آن است که طواف عمره و حجّ را خود انجام داده و برای طواف نائب نیز بگیرد و پس از انجام طواف توسط خودش و نائب، [338] باید خودش نماز طواف را بخواند.

مسأله 387. مقدار واجب در ختنه آن است كه پوسته روى «حَشَفَه» بريده شود، طوری كه منفذ خروج ادرار و مقداری از پوست حشفه آشكار گردد؛

‌البتّه، احتياط مستحب آن است كه در ختنه پوسته روى حشفه طوری بريده شود‌ كه تمام حشفه آشكار گردد.

شایان ذکر است، اگر بچّه به صورت ختنه شده متولّد شود، ختنه نمودن او ساقط مى‌شود، هرچند كشيدن تيغ بر محلّ ختنه، به جهت عمل به سنّت، مستحب است.

مسأله 388. در روایت دعای ذیل برای ختنه نقل و توصیه شده است: ‌

«اللَّهُمَّ هٰذِهِ سُنَّتُكَ وَسُنَّةُ نَبيِّكَ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه وَاتِّبَاعٌ مِنَّا لَكَ وَلِدينِكَ [339] بِمَشيَّتِكَ وَبِإِرادَتِكَ‏لِأَمْرٍ أَرَدْتَهُ وَقَضَاءٍ حَتَمْتَهُ وَأَمْرٍ أَنْفَذْتَهُ فَأَذَقْتَهُ حَرَّ الْحَديدِ فِی خِتَانِهِ‏ وَحِجَامَتِهِ‏ لِأَمْرٍ أَنْتَ أَعْرَفُ بِهِ مِنّي؛ اللَّهُمَّ فَطَهِّرْهُ مِنَ الذُّنُوبِ وَزِدْ في عُمُرِهِ وَادْفَعِ الْآفاتِ عَنْ بَدَنِهِ وَالْأَوْجَاعَ عَنْ جِسْمِهِ وَزِدْهُ مِنَ الْغِنىٰ وَادْفَعْ عَنْهُ الْفَقْرَ فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَلَا نَعْلَمُ». [340]


[312] نیز در گوش نوزاد رجاءً بعد از اذان، سورۀ مبارکۀ حمد و آیة الکرسی و آیات21 تا 24 سورۀ حشر و سوره‌های اخلاص و فلق و ناس خوانده شود؛ مرآة الکمال، ج1، الفصل الأول فی آداب الولادة، ص26؛ مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏15، ابواب احکام الأولاد، باب 26، ص137، ح1.
[313] مراد از آن، اسمائی است که به مرور زمان به نام دشمنان اهل بیت‰ معروف شده، طوری که وقتی آن اسامی بدون توضیح یا نشانه­ای ذکر می­شوند، برداشت می­شود که منظور از آن، نام آن دشمنان می­باشد (به عبارتی هنگام اطلاق، انصراف به آنان داشته و به ذهن تبادر کند).
[314] نام‌گذاری فرزند به «إلٰهه» اشکال ندارد.
[315] فروع كافی، ج‌6، باب الأسماء و الکُنیٰ، ص18، ح1.
[316] همان، ح3.
[317] نهج البلاغه، حکمت 399.
[318] فروع كافی، ج‌6، باب الأسماء و الکُنیٰ، ص19، ح8.
[319] همان، ص20، ح12.
[320] همان، ص19، ح6؛ و در روایت دیگری به جای چهار فرزند، سه فرزند پسر ذکر شده است؛ وسائل الشیعه، ج‌21، ابواب احکام الأولاد، باب24، ص394، ح5.
[321] مجموعة ورام، ج‏1، ص32.
[322] وسائل الشیعه، ج‌21، ابواب احکام الأولاد، باب24، ص394، ح6.
[323] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‌15، ابواب احکام الأولاد، باب16، ص130، ح4.
[324] فروع كافی، ج‌6، باب نوادر، ص39، ح2.
[325] ستایش خداوندی را که از من، انسانی را که بدقیافه و زشت (نامتناسب و ناقص الخلقه) است، نیافرید. البتّه اگر هم خداوند حکیم به وی فرزندی ناقص الخلقه عطا فرمود، آن را امتحان الهی دانسته و صبر پیشه کند و زبان به شکوه در پیشگاه ربوبی نگشاید.
[328] البتّه، اگر نوزاد قبل از ظهر روز هفتم بمیرد، استحباب عقیقه ساقط است.
[329] اگر فرد از ثلث مالش به انجام عقیقه بعد از وفاتش وصیت کرده باشد، باید مطابق با وصیت عمل شود.
[330] حکم مذکور برای قربانی مستحب در جلد دوّم، مسألۀ «1290»، در مورد عقیقه جاری نمی­شود.
[331] شایان ذکر است عقیقه با انجام ذبح یا نَحْر - با رعایت شرایط آن - محقّق می­شود و تقسیم و توزیع گوشت آن و دعوتی دادن، از آداب و مستحبات دیگر عقیقه می­باشد که به انجام آن سفارش شده است.
[332] بنابراین، افرادی مانند خود بچّه و برادر و خواهر و مادر بچّه که نان‌خور پدر بچّه هستند، مکروه است از عقیقه بخورند.
[333] یعنی مکروه است پدر فردی که عقیقه شده و عائلۀ پدر، از گوشت عقیقه مصرف کنند.
[334] اگر حيوان، گوسفند يا گاو يا بز است ذبح می­شود و اگر شتر است نَحْر می­شود.
[335] الوافي، ج‌23، ص1351، باب القول على العقيقة‌، ح1. از دعاهای دیگری که برای عقیقه نقل شده، موارد ذیل است: ‌ دعای اوّل: «يا قَوْمِ إِنّی بَري‌ءٌ مِمّا تُشْرِكُونَ، إِنّی وَجَّهْتُ وَجْهي لِلَّذی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنيفاً مُسْلِماً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ، إِنَّ صَلاتي وَنُسُكي وَمَحْيايَ وَمَماتي لِلهِ رَبِّ الْعٰالَمينَ، لٰا شَريكَ لَهُ وَبِذٰلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِميٖنَ، اللَّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ بِسْمِ اللّهِ وَاللّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ» و به جای «فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ» نام فرزند و پدرش ذكر می­شود و آنگاه به قصد ذبح حیوان، نام خداوند متعال را برده و حيوان را ذبح می‌كند؛ وسائل الشیعه، ج‌21، ص426، باب46، ح2. دعای دوّم: «اللَّهُمَّ مِنْكَ وَلَكَ مَا وَهَبْتَ وَأَنْتَ أَعْطَيْتَ، اللَّهُمَّ فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلىٰ سُنَّةِ نَبيِّكَ صَلَّی اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِه» سپس با ذكر شريف «أَعُوْذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجيٖمِ» از شرّ شيطان رجيم به خداوند متعال پناه می­برد و آنگاه به قصد ذبح حیوان، نام خداوند متعال را برده و حيوان را ذبح می­كند و می­گويد: «لَكَ سُفِكَتِ الدِّمَاءُ لَا­شَريكَ­لَكَ وَالْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعَالَميٖنَ اللَّهُمَّ اخْسَأِ الشَّيْطَانَ الرَّجيٖمَ»؛ وسائل الشیعه، ج‌21، ص427‌، باب46، ح3.
[336] استحباب «ولیمۀ تولّد» در مسألۀ «368»، مورد چهارم ذکر شد.
[337] بنابراین، اگر مرد بالغ یا بچّۀ نابالغ ممیّز در حالی که ختنه نشده طواف نماید، طوافش باطل است و مانند کسی است که طواف را ترک کرده است و این حکم، در موردی که فرد معذور بوده، مانند اینکه فراموش کرده یا جاهل قاصر بوده، بنابر احتیاط واجب می‌باشد.
[338] هرچند به صورت هم­ زمان.
[339] نسخه بدل: «وَلِنَبيّكَ».